خب.. با یه داستان شاد و هیجان انگیز اومدم امیدوارم خوشتون بیاد
با دو تا لیوان قهوه به سمتم اومد و یکیشو بهم داد^^&اومم قطعا باید خوشمزه باشه. مخصوصا این که.. صورتشو با شیطنت جلو آورد ابروهاشو بالا انداخت و ادامه داد: اگوست دیـ اعـظم گرفته باشه.. و شروع کرد به خندیدن* اونم خندش گرفته بود : دختره ی دیوونه.. چار چشمی نگاهشو به لیوان قهوه داد و سعی کرد بدون فکر کردن به اینکه چقـدر میتونه داغ باشه ـ^^ـ یه قلپ گندشو بریزه تو هلقش🙂😂 آیییییی اوفف اوفف... و بی وقفه شروع کرد به خندیدن و فوت کردن دهنش..
شوگولی هم که.. ظاهرا از خنده نفس کم آورده بود..
&یاااا.. زنده ای؟! گوشیشو با حالت نمایشی کنار گوشش گرفت و گفت: الووو.. اینجا احیانا بیمارستانه؟!..😂 خب البته که بیمارستانه.. چی میخواسم بگم.. آها.. اینجا یه بیمار در حالت وخیم داریم.. علائم...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
زیبا بید
خوشم اومد
ممنون💜💫