
های اومدم با پارت ۷ ببخشید یکم دیر ساختم🧸🧶💫
خب کجا بودم آها از زبون ناکیا-->منتظر پیام ساپری بودم که خوابم برد... صبح با صدای زنگ ساعت گوشیم پاشدم یعنی پا نشدم در اصل پریدم😂 رفتم دستشویی دست و صورتمو شستم میخواستم برم حموم دوش بگیرم ولی مدرسم دیر میشد. رفتم طبقه پایین که صبحونه بخورم صبحونه مون پنکیک بود😋🥞🍴 وقتی داشتم صبحونه میخوردم گوشیم زنگ خورد؛ساپری بود: من:سلام ساپری ساپری:سلام ناکیا خوبی؟ من:مرسی خوبم خودت چی😊 ساپری:منم خوبم،خواب بودی؟ من:نه بابا خوای باشم؟مدرسه داریما😂😅 ساپری:خب میخواستم بگم پیامتو دیدم البته همین چند دقیقه پیش که بیدار شدم.
من:خب،ساعت چند بیام مهمونیت؟ ساپری:زنگ زدم همینو بگم،دو ساعت بعد از مدرسه. من:یعنی ساعت ۴؟ ساپری:آره دیگه پس چند😂 من:😅😂😁مدرسه میبینمت ساپری:باشه،بای بعدم که قطع کردیم و من آخرین چنگال از پنکیکمو گذاشتم دهنم که مارکو صدام کرد:بیا دیگه ناک! من با دهن پر:اومدم بعدم با مامانم خدافظی کردم(بابام سرکار بود) و رفتم با مارک سوار دوچرخه هامون شدیم و راه افتادیم بریم مدرسه
{خب بعد از مدرسه} رسیدم خونه سلام کردم و رفتم سریع مشقامو نوشتم چون قرار بود برم مهمونی. بعد از این که درسم تموم شد خواستم برای مهمونی حاضر بشم،که یادم افتاد ساپری یادش رفت که بهم بگه برای مهمونی لباس چی بپوشم برای همین رفتم زنگ بزنم یادش بندازم(چقدر یاد توی این جمله ها هست😂) زنگ زدم،ولی گوشیش خاموش بود حتما داشته برای مهمونی سالن طبقه پایین خونشو تمیز و تزیین میکرده. برای همین پیغامم که دیشب داده بودم ریپلای کردم و دوباره فرستادم براش. تا جواب بده رفتم حموم دوش گرفتم و اومدم دیدم گوشیم داره زنگ میزنه.خودش بود،ساپری.
گفتم:سلام ساپری پیاممو دیدی دیگه؟ گفت:آره،چرا پرسیدی؟ تو که خودت خدای طراحی لباسی خودت میدونی باید چی ست کنی دیگه😄😄😄(بچه ها من از چند سال پیش یه کتاب داشتم که شخصیت توش عاشق طراحی لباس بود برای همین منم از اون موقع عاشق طراحی لباس شدم و واقعا توش خوبم😁) من:خب آره،دستت درد نکنه از تعریفت،ولی من از این لحاظ گفتم که شاید مهمونیت یه تم خاص داشته باشه،همون تم اون دوتا ابر قهرمان😁 ساپری:آره دخترا باید یه لباس بنفش بپوشن مثل دختر بنفش و پسرا باید لباس آبی بپوشن مثل پسر آبی.💜💙
همون موقع به ذهنم رسید چی بپوشم،ولی از اونجایی که لباس های پفپفی دوست ندارم یه لباس مهمونی شیک و ساده ست کردم و پوشیدم💕💜👗 (عکس این اسلاید لباس ناکیا👆) بعد رفتم ببینم مارک حاضره یا نه،دیدم آره حاضره. بهش گفتم خب،بریم؟ گفت:آره اما وقتی بابا بیاد. من گفتم:کِی میاد؟ مارک:یه ۵ دقیقه دیگه ولی همون موقع بابام اومد زنگ در خونه رو زد😂 مارک:امم خب الان من گفتم:بدو بریم😀 با مامانم خدافظی کردیم و رفتیم به بابام سلام کردیم،سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه ی ساپری🧶💫

وقتی رسیدیم تا رفتیم تو دیدیم همه مهمونها خشکشون زده و رنگ لباس هاشون رفته و کدر و طوسی شده.همینطورم ساپری اما چرا؟ اوه نه یه شرور دیگه!!... تموم شد،اسلاید قبل یادم رفت لباس ناکیا رو بذارم😐ایناهاش👆
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی آجی 😘❣️
ممنون آجی🧸💖
💕😍😘