آشنایی من با دراکو ( پارت ۱ )

خب خب!!! سلام به همگی این اولین داستان منه👑 امیدوارم دوست داشته باشید❤ گایز کامنت و لایک یادتون نره😜

به سکوی ۹ و ۳/۴ رفتم.چقدر اونجا شلوغ بود( سوزن که هیچی اگه دوچرخه هم با خودت میبردی اونجا گم میکردی😂).وار قطار شدم . دره هر واگن رو که باز میکردم جا نبود.مونده بودم چیکار کنم.چند تایی واگن مونده بود که هنوز ندیده بودم.ناامید دره واگن بعدی رو باز کردم و دیدم دو تا پسر با یه دختر اونجا نشستن .دیدم یه جای خالی هست:-) با خوشحالی از دختری که اونجا بود پرسیدم : میتونم اینجا بشینم؟ اون گفت: آره حتما😍

بعد از چند دیقه قطار حرکت کرد.اون دختر ازم پرسید: اسمت چیه؟ گفتم : کاترین. اون گفت: اسم منم هرمیونه از آشناییت خوشبختم؟ لبخندی زدم و از پسری که عینک گرد داشت پرسیدم: اسم تو چیه؟ گفت: هری....هری پاتر.با تعجب گفتم : هری؟؟؟؟...... همون هری پاتر که جون سالم به در برد؟؟ لبخند کوچیکی زد و گفت آره. پسری که روبه روی هری نشسته بود گفت: منم رون هستم😀گفتم از آشناییت خوشبختم رون😊

وارد هاگوارتز شدیم.همه اونجا بودن و داشتن باهم حرف میزدن و منم داشتم قیافه هاشونو نگاه میکردم که یهو یکی از معلما اومد و ما رو به طرف سالن اصلی راهنمایی کرد.چه سالن بزرگی بود. رفتیم و روی صندلی نشستیم اون خانم خودشو معرفی کرد و گفت من مک گوناگال هستم و حالا دونه دونه باید بیاید روی این صندلی بشینید تا گروهتون رو مشخص کنیم.همه میرفتن یکی تو گروه گریفیندور یکی اسلایترین و یکی هافلپاف و یکی ریونکلا. نوبت به هری شد اون و هرمیون و رون رفتن گریفیندور و نوبت من شد کلاه گفت اسلایترین🐍 با ناراحتی رفتم و روی صندلی پیش بقیه اسلایترینی ها نشستم

وارد خوابگاه اسلایترینی ها شدیم. یکی از پسرا گفت هی دختر خانم !!! با تعجب برگشتم دیدم یه پسر با موهای طلایی و جذاب که دو نفر هم کنارش بودن گفت بیا اینجا. گفتم من؟؟؟؟ گفت: آره . رفتم پیشش گفت : اسمت چیه گفتم: کاترین. و اسم تو ؟؟؟ گفت این دوتا کرب و گوی هستن و منم دراکو مالفوی.میخوای باهم دوست باشیم ؟؟ منم چون کسیو نمیشناختم با خودم گفتم این میتونه اولین قدم برای دوست پیدا کردن باشه و قبول کردم.

خب این از پارت ۱ . امیدوارم خوشتون اومده باشه😜 پارت بعدی هم به زودی میاد منتظر باشید😍

لایک یادتون نره❤ تو کامنت ها هم نظرتون رو بگید👑 بای✌