رز خار دار (۷)

^بریم شهر بازی *من که از خدامه ×بریم _باش~من که میگم بریم ^تو چی نینو +من هیچی هر چی الیا بگه ^پس بریم از زبان *رفتیم شهر بازی کلی بازی کردیم پشمک خوردم دیگه داشتم به حرف الیا پی میبردم که ~بریم سوار چرخ و فلک بشیم ادرین _باش بریم ما رفتم همه: باش از زبان *اونا رفتن منم داشتم حرف میزدم با بچه ها که یهو

از زبان ^دیدم مرینت پاشد رفت نگاه کردم دیدم که ادرین داره کاگامی ......(به خدا با دمپایی نیاید دنبال تخصیر من نیست ) دنبال مرینت رفتم که رفت کوچه پشتی شهر بازی داشت گریه میکرد ^مرینت *تنهام بزار ^درکت میکنم ببخشید نباید *تخصیر تو نیس ^چرا هست اگه نمی یومدم نیویورک اینجوری نمیشد *الیا گفت به مرینت فرصت بده (داره با داد میگه) بهش گفتم اگه بشکنم دیگه اون مرینت مهربون نیستم گفت هیچی نمیشه ولی امشب شکستم بد شکستم 😢 به الیا گفتم به تو هم میگم مرینت مرد اون دختر ساده و مهربون مرد😭

از زبان _داشتم منظره رو نگاه میکردم که یهو کاگامی منو بوسید بعد جدا شدیم گفتم _این چه کاری بود ~دوست دارم بفهم _من ندارم میفهمی بعد پیاده شدم که دیدم مرینت و لوکا نیستن

از زبان ×من میرم دنبالشون که بریم +باش

از زبان *بعد اون حرفم کلی اشک ریختم که دویدم اون ور خیابون که یهو از زبان ^مرینت بعد گریه دوید که یهو ^مرینت نه(اینجا جوری شد که میبینی داد میزنی و بعد جلو صورتتو میگیری لوکا هم همون کار و کرد)

پایان ببخشید کم بود لایک و کامنت فراموش نشه بای بای برید بعدی چالش دارم