خوب برووووووووووووووو فالو=فالو 😊
از زبان تهیونگ《باهم رفتیم باغ و خیلی اونجا خوشگل بود مالسوک(چرا اینجوری نگاه میکنی🤔 ) تهیونگ(چون خیلی خوشگل شدی 😍) بعد تا جایی که تونستم نزدیکش رفتم مالسوک خورد به دیوار چون هر قدمی که میرفتم جولو اون یک قدم میرفت عقب و بعد مالسوک گفت(تهیونگ چرا اینجورییی میکنیییی😐) بعد تهیونگ لباشو روی لبای مالسوک گذاشت جوری که مالسوک دیگه نمیتونست نفس بکشه💏 و بعد تهیونگ گفت(میخوام برای همیشه مال من بشی نمیخوام مال کسه دیگه بشی فقدر برای خودم میخوامت😍 و بعد دباره لباشو روی لباش گذاشت و گفت تا نگفتم لباتو از لبام بر ندار ) از زبان مالسوک (یک جوریم شده بود حسی که تابهال نداشتم کاملن بهم چسبیده بود سعی کردم با بینیم نفس بکشم خیلی خیلی دیکه بهم چسبیده بود جوری که میتونستم کل بدنشو حس کنم و بعد دستشو اورد و دستمو گذاشت روی سینم )
تهیونگ لباشو از لبای مالسوک برداشت و بهم خیره شدن 😍💑💏
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)