عشق درد ناک ۴

سلام بلاکید 😘😘🤩🤩

از زبان مری = دیدم در محکم باز شد ادرین اومد و بلند شدم گفتم چی شده که محکم زد تو گوشم 👊 گفتم ایی ادرین چرا وحشی بازی در میاری گفت خفه شو یهو یه عکس پرت کردم تو صورتم وقتی دیدم ها😳😳😳 آدرین تو اینو باور میکنی ؟؟ ادرین = خ.....فه ش.و خیان..تک.ار 😡😡 مرینت =😭😭ادرین بمن بهت خی....ا......ن...ت نمیکنم بفهم لوکا از دوران دبیرستان ......ع......ا.......ش...ه من بود ولی من هیچی

میفهمی من بهت خیان......ت.. نمیکنم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 ادرین = اهان حالا لو زفتی داری واسه من دروغ میبافی برو ...گ...م.ش...و بیرون خی...ا..نت...کا...ر ( خودتون فحش بزارید چون بخوام بیشتر بنویسم منتشر نمیه ) از زبان مرینت ==وقتی ادرین اینو گفت فلبم شکست 💔💔💥 با همون قلب شکسته رفتم بیرون رفتم فرودگاه و بلیط گرفتم برای لس انجلس چون میدونستم ادرین میدونه من کالیفرنیا رو دوست دارم پس رفتم لس ( دیگه نمیزنم لس انجلس لس مینویسم ) بعد از یه هفته حالم بد شد رفتم ازمایش دادم فهمیدم حاملم

من با یکی به اسم لوسی اشنا شدم باهاش دوست صمیمی شدم اون وقتی فهمید حاملم و میخوام بچه رو بندازم نذاشت منم توی اون مدت یه خونه اجاره کردم و اینا از زبان ادرین = (۳ روز بعد از اینکه مری میره لس ) رفتم عکس رو نگاه کردم پشتشو که دیدم ادرس مغازه ی فتوشاپه هر کاری کردم نتونستم مری رو پیدا کنم پس تصمیم گرفتم از ش انتقام بگیرم ( این عکس بوسه ی لوکا و مرینته اوکی )

همه جا دنبالش گشتم حتی کالی فرنیا رو چون گفته بود دوست داره نبود بعد از ۱۲ سال فهمیدم لس هست و یک دختر نوجوونم باهاش زندگی میکنه به زیر دستام گفتم بیگرنشون ( دیگه بقیهش رو خودتون میدونید ) پایان فلش بک ادرین = الیس امیدم به تو مامانتو راضی کن الیس = در حال گریه 😭😭 حتما تو ام باید کمکم کنی بابا از زبان ادرین = وقتی الیس گفت بابا قلبم تند تند زد 🤭😊😊 گفتم باشه الیس رفت منم گفت چند نفر از دور مراقبش باشن

منم دنببال مرینت رفتم دم خونشون ( منظور خونه ی سابین و تام هست ) دیدم داره میره بیمارستان وای نه میخود بچه ها رو بکشه نه که یهو بلند گفت نه من اینا رو نمیکشم فقط ۴ نفر باهم میریم ( پیاد میرفته ) یهو ب رگشت رفت تو خونه منم دنبالش رفتم تو دیدم رفت تو حموم ( اهم با لباس بوده مری ) دیدم میخواد رگ...ش.. رو بزنه رفتم گرفتم ازش گفت چرا این کار و کردی بده میخوام خودمو بکشم

گفتم که الیس بدون مامان باشه تو داری بچه هات رو میکشی گفت الیس مال خودت یهو مری رفت دم پنجره خودشو میخواست بندازه پایین گفتم نه مری اما تمام ببخشید اگه کم بود 😘😘 ❣ ناظر عزیز منتشرش کن 😘❣🙏🙏