باب اسفنجی در سفر پارت3(آخر)فصل2

اولین مرحله مسابقه سوالاتی از کارکنان بود.بختاپوس بلاخره تمام کتاب و حفظ کرد و سوالات و درست جواب داد.

مرحله دوم و سوم و چهارمم تموم شد.نوبت مرحله پنجم بود.باب اسفنجی خیلی تمرین کرده بود تا تویه 5 دقیقه یک همبرگر درست کنه.

پلانگتون نزدیک باب اسفنجی وایستاد.باب اسفنجی خیلی سریع کار میکرد.پلانگتون نتونست چیزی ببینه.

دست باب اسفنجی به پلانگتون خورد و پلانگتون پرت شد تو هوا.

پلانگتون خورد به آقای خرچنگ.آقای خرچنگ گفت:پلانگتون؟!تو اینجا چی کار میکنی؟!

پلانگتون گفت:خودت چی فکر میکنی؟دنبال فرمول همبرگر خرچنگی بودم دیگه!آقای خرچنگ گفت:حدس میزدم.بعد اون و شوت کرد هوا.

پلانگتون به یک هواپیما که به سمت بیکینی باتم حرکت میکرد برخورد کرد.آقای خرچنگ گفت:سفر خوبی داشته باشی!

آقای خرچنگ ادامه داد:خب بیاد بریم مرحله آخرم انجام بدیم و جایزه رو ببریم های های های های...

مرحله آخر چشیدن غذا بود.داور همبرگر و خورد و جام و به آقای خرچنگ داد.

رستوران خرچنگ معروف شد. 7 ساعت بعد... برگشتن بیکینی باتم.کلی خبر نگار به رستوران اومدن.آقای خرچنگ گفت:من پول دوست دارم های های های....

(پایان فصل 2.منتظر فصل3 باشید...لایک کامنت یادتون نره.بای بای.)