تشنه ی خونتم

ماریا : مرینت تو باید مخفی باشی نباید کسی بفهمه . مرینت: اوهوم. فیلیکس: خودم رو جای آدرین جا زدم رفتم اتاق ماریا دیدم مرینت اونجاست و یخ دختر دیگه یه هو دختره بدون اینکه بهم دست بزنه پرتم کرد از اتاق بیرون از روپیه ها پرت شدم به طرف جیک . جیک : آدرین برو حیاط رو آب و جارو کن. فیلیکس: اون وقت چرا . جیک : مامانت گفته . (چند دقیقه بعد )

فیلیکس: نه تنها به مرینت نزدیک نشدم دارم کارای آقا رو انجام میدم (منظورش آدرین) آدرین: که می خواستی آبروی من رو ببری نه . فلیکس : عصبی شدم گفتم خودت انجام بده اون فقط مو هاش رو به هم ریخت و گفت .ادرین: جیک . جیک : بله . آدرین: جیک آدرین میخواد باغچه رو سم پاشی کنه و از حیون های من و خودش و مرینت و .. مراقبت کنه . جیک : عالیه بیا بریم آ فیلیکس. آدرین : رفتیم بیرون که جیک گفت منتظر همین بودم دلم خنک شد تو چطور آدرین . آدرین : میدونستی -بله-صبر کن ببینم یعنی اون موقع که پزت شد- بله می دونستم . سابین : شام حاظر بیاین پسرا . ادرین: منو جیک داشتیم می رفتیم شام بخوریم که یکی مثل تیر از وسط من و جیک گذشت دقت کردیم دیدیم فلیکس 😅بعیدم نیست بیچاره زیاد کار کرده آخه کل حیاط رو در ۳۰ دقیقه باید تمیز می کرد.من و جیک خندیدم و رفتیم نشستیم منو مرینت و ماریا و کلویی و جیک زل زده بودیم به فیلیکس انگار از قهطی بیرون اومده بود . فیلیکس اوم نمی خورین . ماریا : نه شما بخر ما شما رو نگاه کنیم سیر میشیم 😳

همه:😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳. فیلیکس : آدم ندین . مرینت: والا اادم دیدیم ولی کسی که این جوری بخوره نه نمی خوای بشقابم همراش بخوری . تو ذهنش =5 پارچ آب خورد همه پارچ ها هم پر بودن آدرین کوتک خورد و همه جا رو تمیز کرد این داره میخوره مثل جارو برقی فک نکنم لقمه رو بجوئه

تمام 💚💚💚💚💚❤❤❤❤❤

دوستتون دارم

خداحافظ🥰