
ژانر: طنز ، عاشقانه، فانتزی این داستان از روی ی سریال الهام گرفته شده است
این داستان کره ای هست ولی اسم شخصیت های دختر اسم های بین الملی هستند شروع میکنیم:دینگ دینگ دینگ دینگ ⏰⏰ دستمو زدم رو ساعت و خاموشش کردم یهو دوباره دست زدم روی میز.... نبود!😳 با چشم های نیمه باز نگاه کردم دیدم خورد و خاکشیر شده😑 اه اینم شد روز تو هلن😐 که یهو دیدم یکی داره در میزنه😯( ذهنم : الان نه هلنا الان نه توروخدا نیا تو اتاق خوابم میاد😴) که یهو هلنا دستگیره درو چرخوند ولی در بازنشد چون دیشب قفلش کرده بودم که صبح هلنا بزاره بخوابم😂 هلنا چندبار در زد که یهو ی صدای ناجور اومد فک کنم در اتاقو سوراخ کرد 🤦🏻♀️ که یهو در باز شد با اینکه قفل بود 😅و هلنا اعصبانی اومد سراغم 😠 ولی وقتی دید خوابم آروم شد داشت میرفت که..
یهو داد زد: هلنننننن😑 من با خودم گفتم : من که طبیعی رفتار کردم چیشد پس 😂 که یهو هلنا عین چی داد زد و گفت.....
الان میام سراغت و اومد رو تختم و منو باخودش کشیدو برد😅 عین این صحنه های فیلم رمانتیک ها تو بغلش منو برد من که بدجور خنده ام گرفته بود زدم زیر خنده و گفتم : هلنا معلوم هست چیکار میکنی😂 اونم درحالی که داشت از خنده غش میکرد گفت : دارم از قدرتم واسه جنبه خوب استفاده میکنم 😂 که یهو دوباره گفتم : چطوری فهمیدی بیدارم؟ 😅😂😂 گفت : ساعت بدبخت داشت داد میزد 😂😂
که یهو هانا اومد از آشپزخونه بیرون و گفت : یا خدا دارید چیکار میکنید؟ 😂 هلنا درحال خنده همون حرفی که به من زده بودبه اونم گفت: دارم از قدرتم برای جنبه خوب استفاده میکنم😅😅 که یهو هانا گفت : به مامان که گفتم باید چهار قلو دنیا می آورد نه سه قلو الان فردیم کسی نیست منو بغل کنه از رو تخت بلندم کنه بیاره😂 و با ظرف نوتلاش خودشو انداخت رو مبل ..
در همون لحظه هلنا منو ول کرد و انداخت رو زمین 😑 من که آخ گفتنم بلند شد 😅😑هلنا یدونه با پاش بهم زد و گفت : ساکت باش😂 من که اعصبانی شده بودم از پای جفتشون گرفتم انداختمشون هلنا که درجا افتاد با باسنش 😅😅 هانا چون رو مبل بود عین این که از روی پله ها آدم لیز بخوره افتاد پایین قاشق نوتلا هم خورد رو صورتش و صورتش کاکائویی شد 😂😂 کلا صحنه دیدنی بود 😅
که یهو مامان از در خونه اومد تو و گفت : معلوم هست دارید چیکار میکنید ؟؟😑 که یهو هانا سریع بلند شد و خودشو با پا به زمین کوبید و گفت : مامان صورتمو نگاه کن 😑 چون ما قدرت داریم کل خونه داشت در حین کوبندن پاهاش به زمین تکون میخورد مثل اینکه زلزله 10 ریشتری بیاد😂مامانم اول گفت : آروم باش خونه رو نیار پایین 😂بعدش به صورتش نگاه کرد ، مامانم که خندشو به خوبی کنترل میکرد گفت : مطمئنی تو دختر منی؟😂 که یهو هانا عصبی و با خنده گفت : مامان😑😂 ...
حالابحث میرسه به خودم من هلن هستم . من دو قول دیگه دارم ما سه قلو هستیم. سه تا دختر به اسم های هلن ،هلنا،هانا ما قدرت فرا طبیعی داریم ما قدرتمون نسل به نسل میچرخه و این ی ارث هست که فقط به دخترامون میرسه . ولی مامانم قدرتشو از دست داده چون وقتی 18 سالش بوده به قدرتش تکیه کرده و کاراته باز زن شده بوده و مغرور شده بودو واسه همین قدرتشو از دست داد و با بابام آشنا شد و باهم ازدواج کردن بیست و یک ساله پیش من و خواهرام به دنیا اومدیم و بزرگ شدیم 😉 قدرت ما مثل سوپر منه ولی بدون چشم های لیزری و پرواز ما فقط قوی هستیم 💪
یهو مامانم گفت : مسخره بازی بسه 😑 پاشید لباساتونو عوض کنید برین سرکارتون که یهو منو خواهرام عین چی بهم زل زدیم 👀 که یهو هلنا گفت: من برم دستشویی هلن تو بگو به مامان 😂 و در رفت منو میگی من گفتم : وای خدا تختم نا مرتبه 😆 هانا تو بگو و چهارتا پای دیگه قرض گرفتم و بدو بدو سمت اتاق خواب رفتم هانا گفت : ام ..ام ... مامان... خوب .. راستشو بخوای ما اخراج شدیم 🙈 مامانم داد زد: چی میگی ...😠 هانا ادامه داد: بخاطر من نبود چون اون پسره قلدر بازی درآورد برای من ، منم اعصابم خورد شد آب ریختم روش بعد یعو هلن و هلنا اومدند و زدنش عین س**گ البته ها حقش بودا ( چقدر هانا حسنک راستگوئه😂😂)که یهو مامان گفت : اشکال نداره 😕 من که ب داشتم تو اتاق سکته میکردم چون مامان الان باید جنازه امون میکرد 😂 که یهو رفت دمپایی شو در آورد و افتاد دنبال هانا 😂😂 هانا که عین چی داشت فرار میکرد اومد بسوی اتاق مام که صدارو شنیده بودیم (منو و هلنا) و از لای درم نگا کرده بودیم اول فک کردیم مامانه نمیخواستیم باز کنیم و دستامونو جلوی در گرفته بودیم 😂😂 که یهو هانا گفت من قربانی این قضیه ام درو باز کنید 😂 مام دروباز کردیم و کشیدمش تو اتاق و سریع درو بستیم مامانم اومد پشت درو گفت: درو باز کنید کاریتون ندارم😑 که یهو من گفتم : پس چرا دمپایی رو گرفتی نکنه میخوای باهاش ازمون نفت بکشی بیرون 😂😂😂 .....
کامنت فراموش نشه 🔴🔴🔴 مراقب خودتون باشید دوستان 🌼❤
ممنون از سایت خوبه تستچی❤😇
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی عزیزم من از خنده جر خوردم😂
من مردم انقدر خندیدم صحنه ی رمانتیک سقوط با باسن صورت کاکائویی اخراج از مدرسه
واو خوبه که خندیدی
عالی بود😍💓
سریالش خوشکله؟!
خیلی خنده دار بود 😂
عه سریال دوبونگ سون 😅