سلام اینم پارت 5 لایک و کامنت یادتون نره👌🏻💕
از زبون ا.ت: به ماشین یه نگاهی انداختم خوشگلو ساده بود به خودم اومدم دیدم تهیونگ پیاد شد و درو برام باز کرد منم رفتم نشستم توی ماشین تهیونگ درو بست و اومد نشست ماشین و روشن کرد و راه افتاد. تهیونگ: میریم عکاسی، بعد از عکاسی میریم تالار برای عروسی همه ی مافیاهای شهر دعوتن. ا.ت: باشه. تهیونگ: چقد خوشگل شدی. ا.ت: نظر لطفته. از زبون تهیونگ: ا.ت خیلی خوشگل شده بود رفتیم برای عکاسی، عکاسی که تموم شد راه افتادیم سمت تالار ا.ت خیلی سرد برخورد میگرد منم هیچی نمیگفتم. از زبون ا.ت: رسیدیم تالار تهیونگ درو برام برای کرد و منم پیاده شدم دست همو گرفتیمو از پارچه ی قرمز رد شدیم کلی عکاس داشت ازمون عکس میگرفت چییی وااا مگه ما سلبرتیم که اینطوری میکنن این پارچه قرمز دیگه کیلو چنده😑 رفتیم توی سالن یه دری رو برامون باز کردن تا رفتیم توی سالن کلی گلبرگ ریخت رو سرمون، یاااا اینا چقد زیادن مامان بابام کوشن مگه اونا مافیا نیستن🙁 رفتیم نشستیم رو اون صندلیه
که مثه مبل بود( همون مبلی که عروسی داماد روش میشینن😂) داشتم مهمونارو میدیم که یهو چییییییی وادددددددددد دهههههههههههههههههههه فااااااااااااااااااااااااااااااااااااخخخخخخخخ🥴
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
جرررر درم از خنده جر موخورم عالیح.
😂😂😂😂
گلم پارت بعدی رو می میذاری ؟
الان دارم مینویسم عزیزم💕
۱ تا میتونی منحرفش کن
چشم
۱یا ۲ فقط زود بزار🥺😭
باشه حتما 💕😂
بی زحمت تا جایی که در توانته منحرفش کن😈😂
چشم😂👌🏻