من عضو جدید بی تی اسم😀11

رفتم خونه نامجون:تا این وقت شب کجا بودی گوشیتو چرا جواب نمیدادی؟(یاد تک پارتیا و داستان عاشقانه ها افتادم😐😐بگید تنها نیستم😭😂😂😂) من:دوستام برام تولد گرفته بودن انقدر سلفی و فیلم گرفتم و گوشیمو جواب دادم بدبخت خاموش شد😆 جین:نمیگی ما نگران میشیم من:ببخشید الانم دیگه خوابم میاد برم بخوابممممم خیلی خسته شدم امروز قبلش دوش میگیرمو کارامو انجام میدم رفتم بالا گوشیمو روشن کردم زدم به شارژ رفتم حموم و یه هودی و شلوار لش کرم قهوه ای پوشیدم و لباس کثیفامو بردم پایین و انداختم تو ماشین کوک:پیدینیم گفته مهارت های رزمی بالایی داری و انگلیسیتم از نامجون بیشتره من:اوهوم تکواندو و دفاع شخصی کمربند مشکی دارم کلاسای شمشیر بازیم رفدم😊 تهیونگ(چرا بعضیا میخوان بنویسن تهیونگ مینویسن تیهونگ😑😑😑انقدر لجم میگیره که): گشنت نیس؟ من:مثل چی فقط کیک و غذا خوردم😅😅کادوهامم تو صندوق عقب ماشینن خیلی زیاد میشه باهام بیاین بیارمشون داخل؟ کوک و تهیونگ و جیمین اومدن کمکم کادوهارو بردیم گذاشتیم گوشه اتاقم من:فردا که برای تولدم لایو قراره بگیرم کادوهامم اونجا باز میکنم😇 کوک:مارها رو هم صدا کن بیایم ببینیم😇 من:باشه😁😁 تهیونگ:بیشتر از خدت فکت بگو ببینم من:رنگ سورمه ای و بنفش مورد علاقمه☆استایل مورد علاقم بلوز گشاد با شلوار تنگه☆از غذا های دریایی متنفرم ولی بعضی موقع ها ماهی میخورم☆و............. کوک:ساعت چنده اها راستی فردا ساعت 6 غروب میریم اهنگ جدیدو بخونیم

من: اها باش پسرا از اتاق رفتن بیرون و منم گرفتم خوابیدم چند دقیقه بعد دیدم در باز شد هوپی:ا.ت خوابی میخواستیم فیلم ترسناک ببینیم اگه بیداری پاشو بیا پایین و رفت بیرون یوهووووو دارم براتون😈😈 حدود چهل دقیقه ای شد یواشی رفتم بیرون و دیدم جاهای خساس سریاله(قسمتای ترسناک منظورشه😐لعنت به ذهن منحرففففف) یهو دیدم بنگ(صدای تفنگ) تا اینو شنیدم هر چی گوه کاری از امیر یاد گرفتم برای ترسوندن نیکان رو روی بتس اجرا کردم برقای بالا رو روشن خاموش کردم جین:نهههه ا.ت اوت بالاستتتتتتت نکنه جنه بخورشششش😯😢😲 رفتم و فیوز رو زدم بالا و چراغا خاموش شد ایکاش ویرانگر وجود داشت به کمکش نیاز دارم😐 دیدم تلویزیون هنوز روشنه فهمیدم برق تلویزیون جداس..... @گفتم که نمیتونید از دستم در برید😈 (هرچی تو انچه خواهید دید بود یه تیکه هایی از فیلم بود و الان تقریبا میشه گفت ایسگا شدید😐😐😂) مامان:نه نروووو(منظور از مامان .مامان توی فیلمس😁) من :یوهاااااااا خجلوویت عفجچهقعرو نیسفحکدسا(صداهای ترسناک😂) نامجون:من میرم بالا ا.ت رو بیارم😨 تا اینو شنیدم دوهزاریم افتاد فیوزارو زدم و رفتم توی تخت خوابیدم نامجون:ا.ت بیدار شو من:هوم..چیه؟ نامجون:بیا بریم میگم😐 من:اها باش اومدم رفتیم پایین نامجون:ا.ت چیزی فهمیدی؟من:اره یه صداهایی اومد فکر کردم شمایین گرفتم خوابیدم😄 جین:به شوگا رفتی تو شرایط وخیم خوابی😑 شوگا:یاااااااا😴😪 جیمین:هیونگ تو بخواب😯 من:این لوس بازیا چیه من رفتم بخوابم تا اومدم برم بالا یهو یه صحنه ترسناک اومد رو صفحه و پریدم بقل اولین کسی که کنارم بود من:عرررررررر گوه خوردمممممم کمکککککککک منو نخورررررر😲😲 یکی:هی هی اروم باش من:هی تو کلات من الان خوابم میاد ولی میترسم😯 هوپی پاشو باهم بریم من:باشه رفتیم بالا و هر کی در تخت خودش خوابید اخره هم نتونستم طاقت بیارم و رفتم بقل هوپی خوابیدم .......

صبح پاشدم رفتم دبلیوسی و رفتم پایین هوپی:دیشب جات راحت بود؟ من:اخ اره راحت خوابیدمم😄 هوپی:ایشششششش😑 من:حالا قهر نکن مگه چیه😐 جیهوپ:چیههههه؟ ن جدی چیههههه؟😐 دستم پوکید میگه چیهههههه من:خو مرض تازه کجاشو دیدی وایسا برات دارم من الان تا یه ماهی خوابم نمیبره نامجون : بیا اتاقتو جابجا کنیم با تهیونگ و کوک یه جا بخواب ا.ت هوپی هم بره با جیمین و یونگی من و جینم یه اتاق جیهوپ:فکر خوبی کردی هیونگ😁 من:اخ جونننن کوک:هان چیه ور پریده چه نقشه ای داری😐 من:ها؟ هیچی فقط یه لحظه به ذهنم رسید هرشب میزنیم تو سر و کله هم و بازی میکنیم بعد میخوابیم جین:اصلاااا به سرتون نزنه هااا اتاق شما کنار اتاق ماست سرو صدا کنید به لق الله پیوندتون میدم😐 تهیونگ:اوک.... جیمین :نه ببینید یونگی هیونگ دوست داره اتاقش جدا باشه پس کوک و تهیونگ یه اتاق شوگا یه اتاق جین و نامجونم یه اتاق منو و ا.ت هم یه اتاق من:با اینم موافقم نامجون : پس پاشید جابجا کنیم حدود سه ساعتی جابحایی ها طول کشید و هر کی رفت اتاقشو مرتب کرد و دیدیم جین برامون غذا درست کرده من:واییییییی اخ جونننن کیمچی پیازچهههه😍 نشستیم سر سفره یونگی: بالاخره میتونم یه خواب راحت داشته باشم من:ولی محظ اطلاعت داداش اتاقت بقل اتاق ماست میدونی سرو صدا و.... دیگه هیچی نگم بهتره☺ شوگا: خفه شو تا نکشتمت😐

رفتیم تا کم کم حاظر بشیم بریم کمپانی من:جمن شییییی جیمین:هان چته چرا داد میزنی وحشی😑 من:گورتو گم بنمای بیرون میخوام لباس عوض کنم (مرض گورتو گم کن چیه با پسرم درست بحرف😐) جیمین:عمراااااا اول تو برو من:من زودی کارم تمومه جیمین:نوچچچچچچ من:حالا ببیناااااااا و لباسامو برداشتم و رفتم توی یه اتاق خالی لباسمو عوض کردم و رفتم دم در اتاق تق تق تق (الصدای الدر😐😂) جیمین:بیا تووووو رفتم تو جیمین:چقدر زود عوض کردی من:من هیچوقت بغیر از یه وقتایی جیمین نمیکنم (اعضا تو یه مصاحبه گفتن جیمین دیر تر از همه حاظر میشه و هر وقت کسی دیر حاظر بشه میگیم جیمین کرده) جیمین:منو مسخره میکنی؟ من:نه غلط بکنم ایدلی مثل شما که خیلیم معروفین رو مسخره کنم😑 جیمین: چییییی گفتیییییی؟ من:همون که شنیدیییییییی حیمین:مگه دستم بهت نرسههههههه من:بهم دست بزنی دهنتو صاف میکنمممممممم یادت نره من هنر های رزمی بلدممممممممممم(سالی که نکوست از بهارش پیداست....ا.ت خانم بزار بیست چهار ساعت از هم اتاقی شدنتون بگذره بعد دعوا کنید😐) تهیونگ:چخبرتونه؟ من:هیچی برو و وایسادم جلوی اینه ارایش کردن و موهامو درست کردم حیمین:اگه کاکتوس اعتماد به نفش تورو داشت سالی سه بار هلو میداد😑(واییی اینو گفتم یاد یه چیزی افتادم یسری داشایم با بچه های فامیل یخمک میخوردیم بهشون گفدم اگه پوستشون و خاک کنیم توی باغچه درختش در میاد الان سه ساله منتظرن این درخته در بیاد همش میگن پس کی در میاد😐😐😂😂😂)

رفتیم پایین توی کمپانی و رفتیم توی اتاق مخصوص یه دور امتحانی خوندیم و رفتیم برای ظبط .....وقتیکه دستمو ول کردی صدای شکستن قلبمو شنیدم.....فکر نکن تو نباشی من میمیرم.....بیا همو فراموش کنیم کم کم......این عشق از اولشم درست نبود.....اخساس کردم دوست دارم......ولی این عشق یه دروغ بود که جفتمون داشتیم باورش میکردیم...(متن اهنگ😟) و تموم شد پی دی نیم: فردا صبح زود بیاید برای ظبط موزیک ویدیو و بعد کلی فک زدن برگشتیم خونه من :اخخخخ چقدر دلم بستنی میخواد😣 کوک:ایییی گفتی اونم موزییییی حیمین:من میرم بخرم و رفت من:حوصلم سر رفته بیددددد کوک:پاشو یه دست گیم بازی بنماییم😀 من:ایوللللللللل تا جیمین اومد یه دست کراش بازی کردیم جیمین:بفرماییید اینم بستنی😇 من:مخسییییییی😁😁 شاید باورتون نشه ولی حدود پنجاه تایی بستنی گرفته بود😐😐 من:جمن شی ورشکست نشی جیمین:شما نترس من:شیطونه میگه... جیمین:لا الله الا الله (میدونم همچین چیزی اصن تو کره وجود نداره ولی....💔😐😂)

خب خب خب امیدوارم خوشتون بیاد برای اینکه یه اسلاید کم برداشتم ادامه ی این پارت توی نتیجست😊😊