Mafia & Love

های لاولی اینم یه داستان خفن و جدید😉💜

مشخصات ا/ت سن24 دختر یه خانواده خیلی خیلی پولدار دانشجو رشته پزشکی(😂) بسیار کیوت جذاب تو دل برو و خوشگل مشخصات جونگ کوک خطرناک ترین مافیای کره جنوبی(چرا🤔😂) سن 29 بسیار جذاب کیوت و دیگه لازم به گفتن نیست بریم سراغ داستان 😂

امروز هم مثل روز های دیگه ام گذشت من ا/ت هستم توی یک خونه خیلی مجلل و با شکوه زندگی میکنم مادرم رو از دست دادم و بغ پدر و همسر پدرم زندگی میکنم خانم نامجو(زن باباش) خیلی مهربونه و من رو مثل دختر خودش میدونه اون همیشه توی کاراها به پدر کمک میکنه اگر هم پدرم اشتباهی کنه اوه حتما بهش مشورت میده و از کارش اگاهی میکنه بعد مادرم باید اعتراف کنم که اون یه فرشته است پدر من یک شرکت خیلی بزرگ داره که خیلی هم موفق هست

(علامت خانم نامجو&علامت ا/ت+) &دخترم بیا ناهار حاضره +چشم مامان(ا/ت چون مادرش رو خیلی کوچیک بوده از دست داده و قطری با هیچ خاطره ای از مادرش نداره نامجو رو مامان صدا میکنه) +واو غذای مورد علاقه ام &بله عزیزم همونجور که دوست داری برت پختم امیدوارم دوست داشته باشیش با اشتیاق شروع به خوردن کردم خیلی خوش مزه بود نامجو دست پختش عالی بود من که دست پخت مادرم رو نخوردم اما حتما مادرم از ایشون خوش مزه تر درست میکرد😞بیخیال غذام رو خوردم و تشکر کردم رفتم سراغ درس هام که صدای گوشیم من زر و متوجه خودش کرد

_سلام ا/ت خوبی؟؟ میای باهم بریم بیرون سوجی بود😍(دوست صمیمی ا/ت) +سلام سوجی جونم اره حتما😉 +مامان من دارم میرم بیرون &کجا دخترم؟؟ +با سوجی میرم بیرون یه دور بزنم&برو دختر نازم فقط مواظب خودت باش رفتم به ادرس پارکی که سوجی داده بود اما سوجی اونجا نبود گفتم شاید دیر کرده پس نشستم روی یه نیست تا سوجی بیاد

بعد از تقریبا نیم ساعت احساس کردم کسی داره بهم نزدیک میشه اما تا خواستم برگردم دستمالی روی صورتم گذاشته شد و بیهوش شدم😏

خب کیوتی امیدوارم دوست داشته باشی😘 لایک و کامنت فراموش نشه منتظر پارت بعد باشید.....