
لایک و کامنت یادت نره 😊
صبح که از خواب بلند شدم کوک و ندیدم . دور و برم نگاه کردم یه برگه رو دیدم بازش کردم :یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من...... تهیانگ هر جور شده از اونجا میارمت بیرون فقط بهم قول بده زنده بمونی تا برگردم..... دوست دارم منظورشو از زنده بمون نفهمیدم داشتم به نامه فکر میکردم که یه صدا از بیرون اومد سریع نامه رو قایم کردم سرباز ها اومدن در و باز کردن و من وبا خودشون بردن نمیدونستم چه خبره هرکس توی مسیر میدیم بهم خیره میشد از یکی شنیدم که میگفت دختره بیچاره خیلی جوونه یکی دیگه میگفت حقشه اون یه هرزه عوضی هست یکی دیگه میگفت اون پسره هم به خاطر این عوضی میمیره . حس خوبی نداشتم بلاخره رسیدیم سربازه بازوم رو گرفت و پرت کرد وسط یه زمین پر از خاک دور تا دورم و گرفته بودن وسطشون یه مرد روی صندلی نشسته بود با قیافه ای که با هر نگاهش رعشه ای به تنم مینداخت با صدای بلند و وحشتناک داد زد :امروز به جرم اغفال ولیعهد و سو قصد به جان همسر ولیعهد ایجا هستی مدارک به اندازه کافی هست و نیاز به اعتراف تو نیست پس اول شکنجه میشی و بعد هم میکشنت بعد اومد جلو چونم رو گرفت و با غضب بهم نگاه کرد و گفت فکر نکن میزارم خیلی راحت بمیری انقدر شکنجه میدم که از زجر بمیری بعد سرم و چنان حل داد که خوردم زمین سرباز ها اومدن گرفتنم و روی صندلی نخوندنم و دست و پامو به صندلی گره زدن یه نفر دیگه اهنی که تو اتیش داغ شده بود رو روی رون پام گذاشت صدای جیغم اسمون رو لرزوند اشکم از روی چشمام اروم به پایین ریخت بعد شروع کردن به شلاق زدن انقدر زدن که از درد بیهوش شدم
یه سطل اب یخ روم خالی کردن و دوباره بهوش اومدم دوباره شروع کردن به شلاق زدن بعد از اون 3 بار بیهوش شدم دیگه توان نداشتم از روی صدنلی بلندم کردن و از دست به چوب اویزونم کردن 1 ساعت بعد احساس میکردم دستم دیگه داره قطع میشه اون لحضه با تمام وجودم ارزوی مرگ کردم خانواده ام روهم به جرم همکاری با من گرفتن بعد از 2 روز بلاخره اوردنم پایین دیگه حتی توان راه رفتنم نداشتم لباس هام داره شده بود قیافم داغون شدم بود و جای اهنگ روی پام درد میکرد من و به جای قبلی بردن دیدم خانوادم اونجا هستن پدرم روی زمین افتاده و مادرم تهیونگ با قیافه ای داغون که معلوم بود تازه شکنجه شده بودن بالای سرش گریه میکردن با دیدن اون صحنه دنیا رو سرم خراب شد چشمام سیاهی رفت و خوردم زمین
پزشک در بار اومد بالای سرش و گفت تموم کرده..... انقدر کریه کردم از حال رفتم نمیدونم مرده بودم یا هنوز زنده بودم ارزو میکردم مرده باشم یهو خودم توی یه جای سرسبز دیدم با چشم دور و برم نگاه کردم که کوک و دیدم دویدم سمتش با شنیدن صدام با خوشحالی برگشت سمتم اما با دیدن قیافم لبخندش محو شد :چرا این شکلی شدی؟ زدم زیر گریه سرم نوازش کرد و گفت مگه بهم قول نداده بودی زنده بمونی؟ الان دوباره میخوام بهم قول بدی زود باش : قول میدم... یهو دوباره همه جا تاریک شد صداهایی دور و برم میشنیدم که میگفت این دستور شخص امپراطور هست
«منم از شخص ملکه مادر دستور دارم»چشمام کم کم باز شد داشتم تار میدیم ، امپراطور وارد شد همه تعظیم کردن اما من حتی توان تکون خوردن هم نداشتم امپراطور با دیدن وضع ما عصبانی شد و دستور ببرنمون به قصر اصلی همه تعجب کرده بودن چرا قصر اصلی؟ هیچکس به غیر از خاندان سلطنتی اجازه ورود نداشت «اما سرورم ا ونا اجازه ورود ندارن »«این یه دستور هر کس از دستور سر پیچی کنه سرشو میزنم»همه ب ا شنیدن این حرف شروع کردن به پچ بچ امپراطور بازوی مادرم و گرفت و کمکش کرد بلند بشه و به چندتا از سرباز ها دستور داد به من و تهیونگ کمک کنن و جنازه پدرم و ببرن
وارد قصر اصلی شدیم خیلی بزرگ بود اما من رمق همیشگی و نداشتم و بی توجه به همه چی وارد اتاق شدم و سریع خوابم برد . وقتی چشمام و باز کردم چند نفر داشتن روی زخم هام مرحم مزاشتن دوباره خوابیدم با صدای مادرم از خواب بیدار شدم وقتی ببند شدم دیدم به جز مادرم و امپراطور هیچکس توی اتاق نیست «تهران قراره تبعید بشی جزیره جیجو ولی بدون همش به خاطر حفظ جون خودت هست اینجا از دست ملکه مادر زنده نمیمونی »❀یک ماه بعد❀امروز صبح مثل هر صبح رفتم از سر چاه اب بیارم که یه مرد که لباس ها خیلی خوبی پوشیده بود رو دیدم که کنار چاه وایساده با تعجب بهش نگاه کردم اخه اینجا همه از طبقه ضعیف جامعه هستن این لباس ها اینجا خیلی کم یا اصلا نیست رفتم جلو تر تا بتونم قیافشو بهت ببینم وقتی قیافشو دیدم سرجام خشکم زد
چطورید؟ 😂خانواده خوبن؟ 😂حالا بمونید تو خماری😁ایا کوک بوده یا ولیعهد هر کدومش 2 تا سرنوشت متفاوت میسازه 😁این پارت ضعیف بود میدونم🤝🙁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
مث همیشه پرفکت😍🤍 فقط من دو تا نظر دارم یا جونگ کوک بود یا ولیعهدِ *****🙂🗡
ولیعهد سگگگگگ🪓🪓🪓🪓🤣😐
😂😂💔
جونننن جونگکوک پسرم بیا جنتلمن بازی در بیار😈🤣
😂😂
عالیییی بود💖✨
مرسی 💋😍🙈
عالیییی🍥
مرسی🙈🙈
خداوکیلی انقدر بد بود؟ 😐💔
من خبر نداشتم منتشر شده وگرنه عالییی🍥
کو کامنتا 😕
هیچی؟؟؟؟؟؟
جدا؟؟؟ 😕
فقط 1 دونه کامنت 😕
عالی بود عالی بود عجقم مطمینم کوک بوده 😂
ممنون 😅❤😇