🖤زندگی غیر منتظره 4(jimin)🌙

صبح با صدای آلارم..... زیبای گوشیم 📳(نویسنده_لورا+ _وایسا ببینم تو گفتی آلارمت رو مخه که 😐+خو عوضش کردم😂_چرا به من نگفتی ؟ناسلامتی نویسنده ام ها 😑+خوباشی_از داستانم میندازمت بیرون ها +اوه اوه آرام آرام فرزندم خودتو کنترل کن 😁😂_😑خب ادامه : صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب پاشدم امروز روز سرنوشت سازیع✨ رفتم wcوبعدم یه دوش گرفتم اومدم موهام خشک کردم و رفتم تو آشپزخونه و یه دو تا لقمه شکلات صبحونه و یه فنجون قهوه ☕🥮خوردم .و اومدم تو اتاق و موهامو شونه کردم و یه حالت موجی بهشون دادم و بازشون گذاشتم و به لباس در خور پوشیدم(عکس اسلاید لباس لورا )و رفتم سوار ماشین شدم .ساعت 7:35بود و خداراشکر ترافیکی نبود رسیدم کمپانی عرررررررر چه کمپانی بزرگی یه😯😯😯😯😯😯 ساختمان خیلی بزرگ که شیشه ای بود با چند تا سالن دورش و شنیده بودم داخلشم سالن داره عررررر خیلی شیک و بزرگ بود 😍😍😯😯😯

از ماشین پیاده شدم ساعتو چک کردم ۷:۴۵بود وارد کمپانی شدم و توی سالن اصلی کمپانی بودم که دیدم همه دارن به یه سمت میدوعن😮🏃🏼‍♀️🏃🏼‍♀️🏃🏼‍♀️🏃🏼‍♀️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️ عررررر یعنی چی شده ؟!منم رفتم و همینطور با کمی فاصله از جمعیت نگاه میکردم که فهمیدم بی تی اس اومدن وااااااییییییی 😮😮😮😮😮😍😍😍😍اونا واقعا خیلی خوشگلن 😍😍😍🤩🤩🤩خیلی هم خوش تیپ همینطور نگاشون میکردم . از زبان جیمین(بلاخره رسیدیم به جیمین شی 😍😍😍😂) فلش بک دیروز : طرفای عصر داشتم با کوک و ته پیانو می‌زدیم که نامجون اومد و گفت آقای مین زنگ زدن (همه سکوت 😑😑😐😐😂😂😂)گفتن که فردا برای تعویض بادی گاردامون و پس فردا برای تعویض میکاپرامون بریم کمپانی که جین از خوشحالی آهی کشید همه تعجب کرده بودیم که گفت : خداراشکر خدا خیرشون بده من میکاپرم همش دوبار میکاپم میکرد 😑😂هوپی :چرا؟جین:آخه بار اول همش خراب میکرد منم اونجا حوصلم سر می‌رفت همگی زدیم زیر خنده 😂😂😂😂😂😂🤣

فلش بک صبح زود از زبان جیمین: صبح با صدای هوپی و تکون دادناش پاشدم (© جیمین)© آههههه هوپی ولم کن بزار۵دیقه دیگه بخوابم خواهشششش😪😪🤒🤒🤒🥴🥴(هوپی®)®نخیرم پاشو دیگه شوگای ۲شدی ها و خنده کرد 😂😂😂😂😂😑🤣 منم با چشمای نیمه باز رفتم wcو مسواک زدم و اومدم بیرون که دیدم ته رو سر شوگا خراب شده و میخواد بیدارش کنه ولی شوگا شوگاعه بیدار بشو نی 😂😂😑 ته خسته شد و اومد سر میز کنار ما و با هم صبحونه ای که جین درست کرده بود می خوردیم که آراِم گفت : شوگا رو یکی بیدار کنه (همه سکوت و به روی خود نیاورده 😂😂😂😂😑😑🤣🤣)بعد ته گفت من که دیگه نمیرم هزار تا فحش دیگه بخورم 😑😑😑😂و همه خندیدیم 🤣🤣🤣😂😂😂😂و به کوک نگاه کردیم چون نوبت اون بود شوگا رو بیدار کنه (ببین چکارشون کرده شوگولی که نوبتی میرن 🤣🤣🤣😂😂😂😂😂)کوک:به من نگا نکنین من نمیرم بخدا و خودشو کیوت کرد ما هم نمیتونستیم این حجم از کیوتی رو تحمل کنیم و به نامجون پدر گروه گفتیم 😑😂😂(زورشون به نامی من رسیده 😑😑😑وِلا) نامی رفت و شوگا رو به زور بیدار کرد و اوردش پای میز و بعد صبحونه آماده شدیم و رفتیم سمت کمپانی .‌‌.....

به کمپانی رسیدیم از ماشین ها پیاده شدیم و وقتی وارد سالن اصلی شدیم سیل جمعیت اومد سمتمون 🏃🏼‍♀️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♂️🏃🏼‍♀️🏃🏼‍♀️ما آرمیا رو خیلی دوست داریم 😍😍😍💜💜💜💜برای همین هیچ وقت از دبدنشون سیر یا خسته نمیشیم 🥺🥺🥺.همینطور داشتم جمعیت رو نگاه میکردم که چشمم به یه دختر با شخصیت و خوشگل افتاد😍😍😍😍 که ته جمعیت وایساده بود و مارو نگا میکرد اما متوجه نشد که من نگاش میکنم چون عینک دودی داشتم (عکس جیمین وقتی داره لورا رو نگاه می‌کنه )داشتم همینطور نگاش میکردم که سرشو پایین انداخت و فهمیدم داره تو کیفش دنبال یه چیزی میگرده همینطور نگاش میکردم به با صدای کوک به خودم اومدم (کوکπجیمین√)πجیمین شی ..... جیمین شی.....کجایی پسر √ها آ چی نه همینجام πبیا بریم اعضا رفتن فقط من و تو موندیم ها √آها اره باشه باشه بریم بعد رفتیم که آقای مین رو ببینیم . از زبان لورا :داشتم همینطور اعضا رو نگاه میکردم که یادم اومد باید به آقای مین زنگ بزنم 🤦🤦🤦 سرمو کردم تو کیفم و دنبال گوشیم گشتم آها ایناهاش 🤩شیطون کجا بودی (🤦😐🤣😂)وقتی سرمو بالا آوردم اعضای بی تی اس رفته بودن شماره آقای مین رو گرفتم (آقای مین×لورا÷)÷الو سلام آقای مین من کیم لورا هستم من الان داخل کمپانی ام (آرام آرام فرزندم بزار اونم حرف بزنه 😐😐😐🤦🤦😂😂😂بچم عجله و استرس داره )×سلام بله آها من الان میام پیشتون ÷ممنون فعلا×خواهش میکنم می‌بینمتون آقای مین بعد یه دیقه اومد البته فک کنم اون آقای مین باشه 🤦🤦😐😐😂😂نزدیک تر شد ×سلام شما باید خانم کیم باشید درسته ؟÷بله شما هم باید آقای مین باشید ×خوشبختم ÷و همچنین ×دنبال من بیاید بریم پیش آقای پی دی نیم ÷بله چشم و بعد دنبال آقای مین راه افتادم لورا:واوووووو واقعا کمپانی بزرگیه 😯😯😯😯😮😮 بعد آقای مین رو به روی یه در بزرگ وایساد

آقای مین £لورا#)£بفرماییدابنجاست برید داخل و بگید معرفی شده ی خانم لی از آموزشگاه پنگ هستید که من قبلا راجتون گفتم #اها بله چشم خیلی ممنون و بهش احترام گذاشتم اونم گفت خواهش میکنم و احترام گذاشت و رفت یه نفس عمیق کشیدم و خودمو تو صفحه گوشیم یه دور نگا کردم : هووهههه امممم آره خوبه من میتونم من میتونم لورا به خودت اعتماد داشته باش دختر و بعد از چند ثانیه در زدم تق....تق....(آقای پی دی نیم @لورا#)@بله بفرمایید #رفتم داخل و در و بستم سلام من کیم لورا هستم معرفی شده خانم لی از آموزشگاه پنگ @سلام آها بله بله منتظرتون بودم آقای مین و خانم لی راجب شما بهم گفتن #عه واقعا چه خوب😅😅😅@مدارکتون و معرفی متون و مدرکتون رو میتونم ببینم #اه بله بله حتما بفرمایید و بعد مدارک و... رو میزش گذاشتم @خیلی ممنون روپا واینستید بفرمایید #خیلی ممنون و بعد نشستم روی مبلی که رو به روی میزش بود یه دور با دقت همچیز رو نگا کرد و گفت @آفرین آفرین چه رزومه خوبی با اینکه ۲۲سالتونه خیلی رزومه درخشانی دارید (نکته:رزومه همون اطلاعات مهارتی و کار هایی هست که می‌تونه انجام بده )#وواقعا ؟ خیلی ممنونم و از جخالت سرخ شده بودم و سرمو پایین انداخته بودم

@خانم کیم چون شما معرفی شده مخصوص خانم لی هستید ازتون آزمون گرفته نمیشه شما فردا برای معرفی شدن به اعضای بی تی اس و البته اینکه میکاپر کدوم یکی هستید بیایید کمپانی #بله چشم ممنون حتما (بعد گوشی که رو میزش بود و برداشت و با یکی حرف زد)بعد از چند دقیقه به خانم اومد داخل @خانم کیم ایشون خانم جانگ این هه هستن سر میکاپر ما ایشون شمارو راهنمایی میکنن #اها بله خیلی ممنون و بلند شدم و رو به خانم جانگ احترام گذاشتم (خانم جانگ &)#از آشناییتون خوشبختم من کیم لورا هستم خانم جانگ هم احترام گذاشت و با لبخند گفت &منم از آشناییتون خوشبختم من هم جانگ این هه هستم خب گوگولی هام ☃️ امیدوارم خوشتون اومده باشه ✨💜 مرسی که لایک و کامنت و فالو میکنی 🌙👑 بای🍀