هایییی گایز خوبی ؟ خوشی ؟ 🍓🍓🍀🍀 اینم از پارت چهارم امید وارم خوشت بیاد لاولی 🧁 بزن بریم 🍒🍒🍒🍒 لایک ♥️ کامنت 💌 فالو 🐾 یادت نره نانازی 👑
صبح با صدای آلارم..... زیبای گوشیم 📳(نویسنده_لورا+ _وایسا ببینم تو گفتی آلارمت رو مخه که 😐+خو عوضش کردم😂_چرا به من نگفتی ؟ناسلامتی نویسنده ام ها 😑+خوباشی_از داستانم میندازمت بیرون ها +اوه اوه آرام آرام فرزندم خودتو کنترل کن 😁😂_😑خب ادامه :
صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب پاشدم امروز روز سرنوشت سازیع✨ رفتم wcوبعدم یه دوش گرفتم اومدم موهام خشک کردم و رفتم تو آشپزخونه و یه دو تا لقمه شکلات صبحونه و یه فنجون قهوه ☕🥮خوردم .و اومدم تو اتاق و موهامو شونه کردم و یه حالت موجی بهشون دادم و بازشون گذاشتم و به لباس در خور پوشیدم(عکس اسلاید لباس لورا )و رفتم سوار ماشین شدم .ساعت 7:35بود و خداراشکر ترافیکی نبود رسیدم کمپانی عرررررررر چه کمپانی بزرگی یه😯😯😯😯😯😯 ساختمان خیلی بزرگ که شیشه ای بود با چند تا سالن دورش و شنیده بودم داخلشم سالن داره عررررر خیلی شیک و بزرگ بود 😍😍😯😯😯
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
لاولیام 🧁
یه چیز بگم من فردا پارت بعدیو مینویسم و انشاالله زود منتشر بشه آخه امروز یه مشکلی برام پیش اومده نمت امروز بنویسم ولی فردا حتما مینویسم ببخشید لاوام 🥺🥺🥺🥺💙💙💙💙💜💜💜💜
عاشقتونم یه عالمههه🧁🧁🧁🧁🧁😍
عالیییی بود اجی خیلیزخوب نوشتی الحمد لله جیمینم اومدد🥺🥺🥺🤤😍
مرسی اجی کیوتم ✨💜🥺🥺🥺✨
اره الحمدلله 😂😂😂😂🤣🤣
مرسی کایوتی 😍😍😍💜💜💜
چشم لاولی 🧁🍓
بوس بوس 😘😘😘
عاااالی بود لطفا زودتر پارت بعدی رو بزار داستانت خیلی قشنگهههه😍🥺❤