
شلام عشقا ببینید چقدر دوستون دارم که با چشم دردم بازم نوشتم برام دعا کنید خوب شه 😘😘
چند روز بعد : + ا.ت کجایی _ تو اتاقم یونگی چی شده ؟ بیا کارت دارم + پدر و مادرم زنگ زدن میگن امشب میان خونمون _ اها الانم الکس زنگ زد گفت میخوان بخاطر زلزله ی چند روز پیش برن بوسان از طرف بیمارستان اعضام شدن گفت میخواد فیلیکسو بزاره پیش ما + اها باشه از زبان ا.ت: اتاقو مرتب کردم و اومدم بیرون ساعت ۶ عصر بود پس مشغول اماده کردن شام وقتی شامو اماده کردم پدر و مادر یونگی هم رسیدن بعد شام زنگ در رو زدن رفتم درو باز کردم # سلام ا.ت ببخشید مزاحم تو و یونگی میشم اینگار مهمون داری _ اره نه عزیزم چه مزاحمتی خیالت راحت # ممنون بیا اینم کیفش _ مرسی مراقب خودتو و رکسا باش # باشه خدافظ بچه رو بردم تو اتاق خواب بود و برگشتم تو پذیرایی پیش پدر و مادر یونگی ¶ خب ا.ت این دامپلینگ جوشیده ی من که اذیتت نمیکنه _ جانم!!! دامپلینگ جوشیده .........ااها یونگیو میگین ¶ اره 😂😂 + مامان نمیخوای این بحثو تموم کنی قرار بود دیگه به کسی نگی ¶ ا.ت که غریبه نیس ی نگا به یونگی انداختم + ا.ت ترو خدا تو اینو تایید نکن _ نه مادر جون یونگی بیشتر شبیه پیشی کوچولو هاس ¶ بیا + ا.ت ممنون که تایید نکردی 😑😑

زدیم زیر خنده که گوشیم زنگ خورد _ بله الکس چی شده # آههههه.....ا.ت _ چرا صدات اینطوریه چی شده # ت....تصادف کردیم .... _ کجایی....... الکس الکس جواب بده از جام بلند شدم و رفتم از تو اتاق سوییچ ماشینو برداشتم # تو بزرگراهیم و گوشی قطع شد + چی شده ا.ت _ الکس و رکسا تصادف کردن من میرم ببخشید پدر جون و مادر جون ¶÷ اشکال نداره + ا.ت منم میام _ نه باید بمونی پیش فیلیکس ¶ من هستم ا.ت بزار یونگی هم بیاد _ ممنون سریع از ساختمون اومدیم بیرون ماشینو روشن کردم و پامو گذاشتم رو گاز + ا.ت ی ذره داری تند میری _ دیره یونگی دیرههههه + باشه ا.ت اروم باش چیزی نمیشه دستمو کردم بین موهامو از تو صورتم ردشون کردم سریع رسیدم به اتوبان خلوت بود ماشین الکسو دیدم چپ کرده بود و افتاده بود سریع ترمز کردم و دویدیم طرفشون یونگی الکسو اورد بیرون منم رکسا چند ثانیه ای وقت نداشتیم چون ماشین منفجر میشد تا الانشم منفجر نشده بود معجزه بود چند متری که از ماشین دور شدیم که منفجر شد الکس و رکسا رو گذاشتیم توی ماشین یونگی نشست پشت فرمون _ رکسا رکسا جواب بده خوبی صدامو میشنوی & آههه......ا.ت تویی گریم گرفت _ اره اره عزیزم منم & الک......س چی....... شد _ الکس خوبی صدامو میشنوی # اره ا.ت اره _ یونگی زود باش دیگه + ا.ت الان میرسیم بیمارستان : ( اخ انگشتم ......ای چشم 😁😁ی ذره ناز بیام 😁😂) الکس و رکسا رو بردن اتاق عمل یونگی نشست روی صندلی منم کنارش نشستم که درد شدید توی ماهیچه ی پام احساس کردم _ آییییی + چی شد ا.ت _ هیچی .......دستمو رو جایی که درد میکرد کشیدم احساس کردم دستم خیس شد دستمو که دیدم وحشت کردم خونی شده بود + ا.ت خوبی کفشمو در اورد پر خون بود همون موقع ی پرستار از اونجا رد میشد @ خانم شما اسیب دیدید......ااقا مک کنید بیاریدش تو این اتاق یونگی زیر دستمو گرفت و بلندم کرد از قیافه اش میشد فهمید خیلی نگران شده پرستاره با چند نفر دیگه اومد تو و یونگیو فرستادن بیرون پرستاره شلوارمو با قیچی برید @چطوری تونستید دردشو تحمل کنید _ چی شده مگه ی زخم سادس دیگه @ خانم شیشه تو پاتونه _ واقعا پشت پامو نگاه کردم دیدم بله ی تیکه شیشه تو پامه احتمالا وقتی ماشین منفجر شده مثل تَرکِش خورده تو پام ( یاد جنگ افتادم 😂😂) اون یکی با چند تا وسیله امد یکیشون ی سرم شستشو رو باز کرد و ( قضیه اینه 😂😂😂برای اونایی که نمیدونن)
ریخت رو پام که درد شدیدی حس کردم @ خانم باید شیشه رو در بیارم و احتمالا چند تا بخیه کوچیک بزنیم ی ذره درد داره میخواین بگم شوهرتون بیاد _ نه نه مگه بچم نه لازم نیس وقتی شیشه رو میخواست در بیاره ی ذره ترسیده بودم وقتی در اورد خیلی درد اومد ناخودآگاه داد زدم و یونگیو صدا کردم @ گفتم بگم بیاد گفتید نه _ اخخخ نمیشد اروم تر درش بیارید @ خیر خندشون گرفته بود کم کم منم خندم گرفت @ من الان میام میرم وسایل بخیه رو بیارم +: نشسته بودم منتظر که یهو صدای ا.ت اومد منو صدا زد حتما خیلی درد داشته چند دقیقه بعدش پرستارا اومدن بیرون + چی شد @ هیچی شیشه رو از تو پاش در اوردیم من الان میام باید پاشو بخیه بزنیم + اها @ برید پیشش فک کنم بهتون نیاز داره + ممنون ....اروم در اتاقو هل دادم که باز بشه ا.ت شبیه بچه هایی که امپول زدن و میخوان گریه نکنن شده بود + چطوری پیشی کوچولو گریه اش گرفت از گریه کردنش خندم گرفت کاملا مث بچه ها شده بود رفتم پیشش و نشستم کنارش _ نخند من هر وقت تو درد میکشی گریم میگیره اونوقت تو میخندی + ببخشید ولی خیلی کیوت شدی ا.ت اشکاشو پاک کردم و گفتم + گریه نکن کوچولویه من الان خانم دکتر میخواد بیاد امپول بزنه گریه نکنیا باشه _ الان من بچم اره اقای دامپلینگ جوشیده + ا.تتتتتتتت بهم نگو دامپلینگ و پا شدمو که بیام بیرون که دستمو گرفت _ میشه بمونی ببخشید دیگه نمیگم دلم سوخت برگشتم و نشستم کنرش رو تخت که پرستار اومد و ی نفر دیگه هم همراهش بود @ خانم تکون بخورید بیشتر درد میکشید و خطرناکه نزدیک رگ اصلی پاتونه _ اوهوم @ اقا محکم بگیریدش با اشارش فهمیدم چیکار کنم سر ا.تو برگردوندم طرفم طوری که نبینه و محکم بغلش کردم اون یکی پرستارم پای ا.تو گرفت _ وا چتونه + هیچی با اشاره پرستار فهمیدم که میخواد شروع کنه @ خانم چون نزدیک رگ اصلی نمیتونیم سِر کننده بزنیم پس لطفا تحمل کنید ا.ت : با این حرف پرستار فهمیدم قراره کلی درد بکشم سرمو کردم تو بغل یونگی وقتی پرستاره کارشو شروع کرد ( شاید باورتون نشه ولی منم ی بار ۳ تا بخیه تو لبم زدم وقتی ۷ ساله ام بود فقط ۷ ساله 🙂🤝 اونم تو بهترین شب زندگیم ) درد زیادی حس کردم و محکم لباس یونگیو چنگ زدم و سرمو تو بغلش فشار دادم چند دقیقه بعد : ( ولی بچه ها بگم که منم کم نذاشتما اونا لب منو بخیه کردن منم بیمارستانو رو سرشون خراب کردم اونم با جیغام 😂😂😂😂)
@ خب تموم شد اینو گفت و رفتن پامو نگا کردم بانداژش کرده بودن یونگی پا شد و رفت حال الکس و رکسا رو جویا شد و برگشت _ چی شد + هیچی حالشون خوبه بهشون اومدن باهاشون حرف زدم _ اها میگم بریم خونه + اره بزار کمکت کنم کمکم کرد بلند شدم اول رفتم از پشت پنجره الکس و رکسا رو دیدم خواب بودن + بیا بریم فردا دوباره میایم _ اوهوم بریم از بیمارستان اومدیم بیرون نشستم صندلی عقب و پامو بالا گرفت و یونگی راه افتاد و رسیدیم خونه تو خونه : ¶ چی شده ا.ت _ چیزی نیست + هیچی مامان فقط ۴ تا بخیه کوچیک زدن به زخمی که کنار رگ اصلی پاش بوده که اگه ی ذره اونور تر بود فلج میشد چیزی نیستا _ یاااااااااااااا من میخوام نگرانشون نکنم چرت و پرت نگو + خب اخه میگی چیزی نیست مگه تو نبودی تو بیمارستان جیغ میزدی اینو که گفت از خجالت اب شدم و با لنگ زدن رفتم طرف اتاق و لباسامو عوض مردم ی شلوارک و ی پیرهن تقریبا بلند پوشیدم و نشست روی تخت با نگاه کردن فیلیکس بغض گلومو گرفت اگه ی ذره دیرتر رسیده بودم این بچه الان یتیم بود گرفتمش تو بغلم و پای اسیب دیدمو بلند کردم طوری که
زخمم به تخت نخوره و فیلیکسو تو بغلم گرفتم کم کم اشکام شروع به ریختن کردن که یونگی اومد تو از دستش ناراحت بودم نباید میگفت برگشتمو پشتمو کردم بهش بعد از اینکه لباسشو عوض کرد اومد و رو به روم نشست + ناراحتی جوابشو ندادم و برگشتم و دوباره پشتمو کردم بهش + پس ناراحتی ببخشید معذرت میخوام _ اگه پدر مادرت نبودن الان اینجا کنار من نمیخوابیدی روی تخت تک نفره خودت و تو اتاق خودت بودی + اووووووو خیلی ناراحت شدی پس ....حالا نیاز نیس گریه کنی که دوست ندارم اشکاتو ببینم _ من بخاطر اون حرف گریه نمیکنم که + پس چی _ اگه ی لحظه فقط چند ثانیه دیر رسیده بودیم این بچه الان یتیم بود و من برادرمو از دست داده بودم + حالا که نیس ا.ت بخیر گذشت حالا هم بیا بخوابیم پچه رو گذاشتم روی تخت و دو طرفش خوابیدیم یونگی زل زده بود به فیلیکس + ا.ت نظرت راجب مادر شدن و بودن چیه _ به نظرم حس خوبیه + نمیخوای امتحانش کنی _ چی !!!! نه اصلا + برای چی _ چون اون دفعه کلی زجر کشیدم ( خودتون دیگه میدونید کدوم دفعه ) + ولی خوش گذشت _ نخیرم + چرا قبول کن دیگه _ اصلا + میخوای ی بار دیگه امتحان کنیم تا لذت ببری _ نخیر اصلا تا اخرت اینو بدون ی بار دیگه ای وجود نداره + باوشه _ چرا اینطوری میگی + چطوری ا.ت بگیر بخواب _ نمیخوام به تو اصلا نمیشه اعتماد کرد یونگی + واقعا اوهوم بگیر بخواب فردا کلی کار داریم _ نزدیک من نمیشی ........شب بخیر
بوث بهتون ببخشید اگه کم بود و اینکه با کامنت هاتون انرژی بدید زود خوب شم 😁😂❤️❤️❤️❤️❤️
لطفا تا اخر برید بازدیدتون ثبت شه من خوشحال شم 😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
حیحححح
عالی🚶✨
خیلی خوف بود🤟💫♌👻
از اونجایی که من خیلی فوضولم و میدونم توهم میخوای همین بگی😂😁 ... ولی میشه اگه دوس داشتی ماجرای بخیه لبتو بگی لطفااا 🥺🥺🥺🤧🙏🏻
باشه میگم 😂😂😂😂😂😂میگما تو بیا دختر من شو هر وقت کامنتاتو میخونم احساس میکنم مادرتم 😂😂😂😂😂😂😂
ﭺشم مامان 😂😂😂😂
منم ۱ سالم بود سه تا بخیه به پام خورده😶
بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بیشتر از این تستچی نمیزاره😂🖐
خب راستش باید بگم که ی ذره دیر میزارم 🙂
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااچلی 💮😐
عالییی
اولین لایک اولین کامنت اولین بازدید😁😁😁😁