
لایک و کامنت
که یهو نُرا جلو در دیدم (فکر کردید الیا و بچه ها هستن نخیر)(علامت نرا") ^تو اینجا چکار میکنی "من من مثلا دوست دخترتم جواب تماس هام رو نمیدی همینطور پیامام بعد نگرانت شدم امدم در خونت ^من گفتم نمیخوام ببینمت "لوکا من دوست دارم چرا نمی فهمی من عاشقتم عاشق ^ ولی من نیستم من کسی دیگه رو دوست دارم بفهم " گناه من عاشق چیه ؟ها ؟ جواب بده. ^ تو فقط باید منو فراموش کنی " ولی تو گفتی منو دوست داری ^ اون روز من حالم بد بود بفهم " ولی من راحت نمیزارم بلخره بدستت میارم ^ باش فقط سری برو * لوکا لوکا کی بود " صدای کیه لوکا نکنه دخترس برو کنار ^ برو بعدا باهات حرف میزنم برو اگه منو دوست داری." باش فقط برای تو خداحافظ ^ باش برو خداحافظ. از زبان ^ رفتم تو و درو بستم و داشتم فکر میکردم که صدای مرینت به خودم اومدم * کی بود ^چیزه چیز همسایه اومدم سر بهم بزنه (نگار : دروغ بهتری نداشتی ^خفه اه همینم به زور به مغزم رسید) *خب میگفتی بیاد تو ^نه میخواست که حرفش با صدای زنگ قطع شد.
از زبان* درو باز کردم اره الیا بود و بقیه ^ سلام خوش امدید بفرمایید ×به به دختر ساکتی * چی جان من ساکت نه بفرمایید. از زبان ^ اه خوب شد اومدن نجاتم دادن ولی مرینت انگار ناراحت بود .
از زبان * اون دوتا باز باهم بودن (ادرین و کاگامی) رفتن تو و احوال پرسی کردن منم رفتم که قهوه بیارم که لوکا اومد ^میدونم ناراحتی ولی مطمئنی میخوای نقشه رو ادامه بدی * اره ^پس بخند *باش🙂 ×خوب دختر چی شد قهوه ها شما دوتا اونجا چی پچ پچ میکنید *چی ما هیچی داشتیم حرف میزدیم اومدم. قهوه ها رو بردم وکلی حرف زدیم تا موقع خواب که لوکا یک چیزی گفت تعجب کردم ^خب باید بهتون بگم ما اینجا ۳ اتاق داریم اتاق مهمونامون هم که درحال باز سازی *چی ×خوب چکار کنیم. ^نظرتون چیه چجوری بخوابیم + خوب به نظر من من با الیا تو یک اتاق شما ها چی ^ پس اگه مرینت راضی باشه هرکی با عشقش بخوابه . نظرت چیه عزیزم ×جان چیشد مرینت (این جزءنقشه هس)
از زبان _(ادرین) لوکا به مرینت گف عزیزم نمیدونم ولی یک حس بدی داشتم قلبم تیر کشید. منتظر جواب انگار بودم که مرینت گفت * من خوب هرچی تو بگی عزیزم ^خب پس هرکی با عشقش نظرت چیه ادرین _من منم هیچی کاگامی نظر تو چیه ~من نظری ندارم ^ پس بفر مایید
از زبان *ادرین نظر کاگامی خواست یعنی هر روز از بیشتر میشد نفرتم رفتیم تو اتاقا که گفتم *لوکا من میرم حموم ^باش ولی مرینت راستش واسه حرف اونجا ب که ادامه حرف شو قطع کردم* لوکا من مشکلی ندارم من دیگه ادرین رو دوست ندارم ^باش پس من میرم بیرون تو بالکون *باش از زبان^رفتم بیرون تو حال که برم تو بالکون که ادرین رو دیدم
ممنون که خوندید چون خیلی ها گفتن جای حساس قطع نکنم منم قطع نکردم لایک و کامنت یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاایی بود 😃💕 😐قدر این لوکا رو باید بدون مرینت
پادت بعدی زود بزار 😃
🤣🤣خوشحالم دوست داشتیش چشم
عالییییی
ممنون
عالی بود پارتع بعد بنویس
چشم ممنون😘
عالی بود پارت بعد پلیز اجویییی🙂🥂
چشم حتما اجی😘