
سلام دوستان یه 1 ماهی نبودم ولی اومدم با یه دایتان خفن
از زبان مرینت 👈 چشمامو باز کردم با نور خورشید مواجه شدم روبروی برج ایفل من کجام ؟!😥 سعی کردم به یاد بیارم گی هستم ولی انگاری هیچی به ذهنم نمیرسه وقتی بلند شدم کت بلنس دیدیم گفت تو قلب منو خورد کردی (با داد)تو حق نداری زنده بمونی 😠 یهو از خاب پریدم ساعت نگاه کردم 6 بود تیکی با سس با نگرانی اومدن سمتم تیکی:مرینت چی شده حالت خوبه ؟!😥 من: اره تیکی خوبم خاب بدی دیدم تیکی : باز کت بلنس سرم انداختم پایین 😔 امگاری اتفاقات بدی قراره بیوفته 😣 تحمل این یکی ندارم 😞 با بی حوصلگی رفتم سمت عکس ادرین وقتی نگاش گردم حالم بد شد چرا اخه من باید عتشق تو بشم من به تو عشق ورزیدم ولی تو با کاگامی گشتی 😢 هعی تمام عکساشو جمع کردم ریختم توی مشمای سیاه کوامی ها با نگرانی نگام کردم 😥 منم یه لبخند زدمو خیالشون راحت کردم رفتم سمت لباسامو پوشیدمشون رفتم سمت کیفم وسایلمو برداشتمراهی مدرسه شدم تو راه با خودم گفتم من نه لیاقت لوکا رو دارم نه ادرین نزدیک مدرسه با این فگرا دیگه اشکم در اومد الیا منو دید با خوشحالی اومد سمتم الیا : مرینت چطوری؟! وقتی سرم اوردم بالا گفت گریه کردی ؟! بدون اینکه جوابشو بدم به راهم ادامه دادم الیا : مرینت ؟! گفتم وقتی جوابشو میدونی سوال الکی نپرس احساس کردم بهش برخورد اومدپ سمتم خیلی اهسته گفت لوکا یا ادرین کدوم ؟! گفتم هیچ کدوم این یکی جدیده. یه زره فکر کرد گفت کت نوار ؟ سرمو تکون دادم

از زبان ادرین 👈 با لیدی باگ امروزا سرد شدم نمیدونم چرا ولی خوب دلیل خاص قلبی داره حوصله حتی درسم ندارم رسیدم مدرسه مرینت دیدم خیلی معمولی از کنارش رد شدم رفتم تو کلاس حضور غیاب کردیم مرینت انگاری حال حوصله مداشت خیلی خسته جواب میداد ناراحتی از صورتش میبارید باید یه سلامی بهش بدم زنگ خورد رفتیم تو حیاط مرینت داشت با الیا صحبت میکرد که من جلو اومدم با اخم بهم نگاه کرد 😠
از زبان مرینت 👈 ادرین اومد سمتم یه زره عصبانی شدم از دیدنش اومد سلام بده دست الیا کشیدمو رفتیم اون طرف الیا:نرینت چت شده ادرین خاست سلام بده من گفتم نخیر اون میخاد منو تحقیر کنه بهتر نزدیکش نشی 😠 هعه میخاد سلام بده رفتیم نشستیم رو نیمکت و حالا تو اوج عصبانیت لایلا پیداش میشه لایلا: سلام مرینت جون منم گفتم خداحافظ لایلا جون 😠👋
از زبان ادرین 👈 انگاری مرینت امروز اعصاب نداره شانس بیاریم اکومایی نشه 😥 اخرین باری که مرینت شرور شد فکر کنم اون موقعی که لایلا بهش تهمت دزدی زده بود ولی انگاری خوب تونست کنترل کنه 😣 دیدن لایلا داره با مرینت صحبت میکنه با اخم رفتم سمتش گفتم لایلا لطفا امروز دردسر درست نکن میبینی مرینت امروز حال نداره میخای حالشو بد کنی (در گوشش گفت ) مرینت یه نگاه به من کرد یه نگاه به قیافه عصبانی لایلا یه پوس خند زدو رفت

از زبان مرینت 👈 میدونستم ادرین میخاد با لایلا رو اعصاب من راه برن هعه سریع رفتم الیا دنبالپ اومد برگشتمو گفتم الیا لطفا دنبالم نیاااا الیا گفت مرینت اکومایی میشی لطفاً گفتم باشه ببین من امروز حوصله واری رو مدارم میخام امروز تو لیدی باگ باشی بیا اینم گوشواره الیا با ذوق گفت باشه و گردنبده ردباه داد به من 😊
پایان 💜💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیه
عالی بود بعدش هم بزار
خیلی خوب متفاوت و جالب نویسندگیت خوبه یعنی عالی پارت بعدی رو هم بزار
عالی
واقعا عالی بود
عالی بود بعدی رو بزار زودی 😍
عالی بود پارت بعدی