رویای میراکلس

سلام این اولین تست من هست و امیدوارم که خوشتون بیاد.

سلام اسم من مرینت دوپن چنگ هست.من 15سالم هست.اسم پدرم تام و اسم مادرم سابین دوپنچنگ هست. خانواده من پولدار نیست اما یک شیرینی فروشی داریم که خیلی معروف است. واسم بهترین دوستم الیا هست. سلام اسم من ادرین اگرست هست. من 15سالم هست.اسم پدرم گابریل و اسم مادرم امیلی اگرست هست. من 15سالم هست.خانواده من پولدار هست.( قابل توجه همه مادر آدرین زنده هست) . بهترین دوستم نینو هست.

مرینت : ( مرینت ۲ سال پیش آدرین را در کلاس دید و از آن موقع مرینت آدرین را دوست داره اما هنوز به آدرین نگفته)آدرین:( مرینت را ۲ سال پیش در کلاس دید از اون موقه دوستش داره اما بهش نگفته.)

راوی: نمیدونم گفتم یا نه اما دو ساله که آدرین و مرینت قهرمان های فرانسه هستند. کت نوار و لیدی باگ رو دوست نداره و لیدی باگ کت نوار رو دوست نداره فقط با همدیگه همکار هستند و در حد یک دوست.

مرینت : باز هم مثل هر روز از خواب بیدار شدم و به مدرسه رفتم. اما امروز مثل هر روز نبود هوا بارونی بود، که دیدم آدرین همراه بادیگاردش داره از خیابون رد میشه.ادرین: صبح از خواب بیدار شدم و رفتم به مدرسه که دیدم هوا بارونی هست. توی راه دیدم که مرینت از پیاده رو داره میره که به بادیگاردم گفتم وایسا بعد پیاده شدم و به مرینت گفتم سلام خوبی هوا بارونیه بیا سوار ماشین شو.و سوار شد. مرینت: آدرین یهو از ماشین پیاده شد و به من گفت بیا سوار ماشین شو ،وقتی خواستم سوار ماشین بشم کمی خجالت کشیدم سوار شدم تو راه مدرسه هیچی نگفتم. رسیدیم به مدرسه از ماشین پیاده شدم رفتم پیش الیا. علی کلی سوال پیچم کرد اما من فقط گفتم ،هیچی.

امیدوارم از این داستان خوشتون امده باشه.