عاشقان واقعی پارت 1

امیدوارم خوشتون بیاد 😃 ✨

2 سال میشد که پدر و مادرم فوت کردن تنها زندگی می کنم تو لندن بعد از فوت پدرو مادرم اومدم لندن آلیا به آرزوش رسید و خبرنگار شد نینو هم همینطور حتی من هم طراح شدم توی شرکت آگراست کار می کنم بعد از فوت رییسمون آقای آگراست پسرش اونجارو میچرخونه رفتاراش نسبت به من خیلی عجیبه ولی خب برام مهم نیس او راستی من در کنار طراحی باله هم کار می کنم از زبان مرینت :صبح که بلند شدم باید میرفتم شرکت یه هودی صورتی با طرح دونات پوشیدم با ساپورت مشکی موهامم گوجه ای بستم یه کفش اسپورت سفید هم پوشیدم و سوار ماشین فراری شدم و رفتم سمت شرکت وقتی رسیدم سوییچ رو دادم نگهبان رفتم تو دیدم

یه طراح جدید اومده به اسم مایکل طراحیش خوب بود با من کار می کرد دو تا لباس باید طراحی می کردم یه کیشو دادم به مایکل طراحی کنه یه لباس مجلسی طوسی که پایینش بلند بود طراحی کردم پشتشو یه پاپیون طوسی گذاشتم عالی شد وقتی تموم کردم یه نگاه به مایکل انداختم تا ببینم تموم کرد یا نه که دیدم داره به من نگاه می کنه تا نگاش کردم نگاشو از روم برداشت بیخیال شدم خواستم بلند شم تا طرح رو بدم به خیات تا بدوزه که در باز شد آقای آگراست اومد تو یه لبخند ملیحی بهم زد و گفت یه طراحیمو ببینه دادم بهش از زبان آدرین : از وقتی مرینت اومده لندن تو شرکت ما عاشقش شدم و نمیتونم حسمو بهش بگم رفتم تو اتاقش تا دیدمش محوش شدم که دیدم دستش برگس برگه رو ازش گرفتم و دیدم دهنم باز مونده بود خیلی قشنگ بود بهش نگاه کردم لبخند زدمو گفتم آفرین خیلی قشنگه گفتم که براش می برم تا بدوزن

طراحی رو گرفتم رفتم بیرون من عاشقش نبودم دیوانش بودم از زبان مرینت :  ادرین ازم گرفت تا ببره رفتم نشستم پشت میزم و به طراحیایی که کشیدن نگاه می کردم و ایراداشو می گرفتم که دیدم یکی صدام زد سرمو اوردم بالا دیدم مایکل روبروم وایساده گفت که طراحیو تموم کرده برگه رو گرفتم و نگاه کردم طراحیش یه کت و شلوار مشکی که زیر کتش یه لباس سفید با کراوات مشکی و یه رویه زیر کت بود قشنگ بود نگاش کردم گفتم :آفرین قشنگه خوب فعلا کاریت ندارم میتونی بری طراحی رو بردم پیش خیات از زبان مایکل  محوش شده بودم زبونم بند اومده بود من من عاشقش شده بودم با لبخند رفتم بیرون

رفتم بیرون چون کاری نداشتم تصمیم گرفتم برم بیرون از شرکت رفتم بیرون که چشمم خورد به یه گل فروشی رفتم و یه گل رز صورتی خریدم رفتم سمت شرکت دنبال مرینت میگشتم که یهو...

هرروز یه پارت میدم 🙃🌈✨ فالو :فالو

بابای 😜💚