اومدم با پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد لتیک و کامنت فراموش نشه
استاد فو رفت و معجزه گر روباه رو برداشت و تبدیل شد
یک رویا ساخت که یک مرد افتاده رو زمین و دستش شکسته مرینت و مادر پدرش داشتن رد میشدن وقتی چشم مرینت به اون مرده خورد رفت تا کمکش کنه تا اومد بلندش کنه ببرتش بیمارستان رویا نابود شد مرینت و تمام کسانی که اونجا بودن خیلی تعجب کردن مرینت هم داشت تو راه به همین فکر میکرد
رفت سمت دیگه شهر جایی که ادرین داشت می دوید به سمت مدرسه که استاد فو یک رویای دیگه ساخت و رویایی که استاد فو ساخت یک پیر زن بود عینکش رو گم کرده تمام مردم داشتن از کنارش رد میشدن و توجه نمیکردم ولی ادرین رفت و بهش کمک کرد تا اومد عینک رو بهش بده رویا از بین رفت(یک موضوع اینکه اگه رویا ها رو لمس کنی از بین میرن)
......
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
بی نهایت عالی🥰😍💕