
تصمیم گرفتم چند پارتی بنویسم هم بک هست و هم چان ولی چون باتم فیک باید یه دختر می بود نتونستم راجب بکهیون بنویسم....
ا/ت:همه چیز از یک سال پیش شروع شد... خیلی بی پول بودم و تازه شرکت تعدیل نیرو کرده بود ومنم بیکار شده بودم😑 برگه تصفیه حساب توی دستم بود و به سمت ماشین میرفتم وقتی رسیدم یادم امد ماشین مال شرکت°بوده پس مجبورم با تاکسی برم...
وقتی رسیدم خونه بسته پست دم در رو چک کردم توش پره نامه بود... همینطور که غر میزدم از پله بالا رفتم. قبض آب،برق که پرداخت نشده بود...وقتی در خونه رو باز کردم یه برگه که معلوم بود بین در گیر افتاده روی زمین افتاد نوشته بود تا سه روز فرصت داری اجاره خونه رو بدی واگرنه باید تخلیه کنی... •بعضی شرکت های خارجی ماشین به کارمند ها اجاره میدن و از حقوق ماهیانه کم میکنن.
سرم از این حجم فشار داشت درد میگرفت واقعا رفتم سمت کلید برق،وبله همون طور که فکر میکردم قطع کردن برقو😣هههعی بین اونهمه نامه فقط یک دونه متفاوت بود که با قلم خیلی خوشی نوشته شده بود. صدای غر غر شکمم امد دیگه نمیتونستم تحمل کنم.فقط رامن داشتم و نه گاز و نه آب... در یخچال رو باز کردم،از توش هوای نسبتاًخنکی بیرون میومد پس برق رو خیلی وقت نیست قطع کردن فقط یه ماست میوه ای نیمه خورده توش بود سریع کشیدمش بیرون و با قاشق افتادم به جونش با لذت که بخواطر گشنگی چند برابر شده بود میخوردمش.
بعد از تموم شدن این وعده هرچند کم که بهش عادت کرده بودم سمت نامه رفتم. توش یه چک به مبلغ 10میلیون ون بود اول تعجب کردم،آخه کدوم خیری حاضره به من انقد پول ببخشه آخه من قطعا نمیتونستم پسش بدم،پس تصمیم گرفتم با بهترین رفیقم بک تماس بگیرم...
بک هم مثل من وضعیت درست و حسابی نداشت ولی اون کار می کرد و خیلی فاصله طبقاتی بامن نداشت... ا/ت:الو بکهیون خوبی؟ _مرسی تو چطوری _از کار اخراج شدم _چیییییی😳 _سرزنشم نکن شرکت تعدیل نیرو کرده اخراج شدم... _آها _برقو قطع کردم میتونم بیام پیشت؟
در خونه رو باز کرد _سلام بک _سلام و بطری دلستر(😑)رو به دستم داد... _میتونم پیشت بمونم؟ _البته _یه خبر دارم برات وبه صورت خلاصه براش تعریف کردم ماجرا رو. از قیافش میشد فهمید تعجب کرده: بکهیون:حالا میخوای چیکارکنی؟ _نمیدونم. _به نظرم نقدش کن. بعد از کلی مشورت دادن تصمیم گرفتم چک رو نقد کنم...
عصر برای نقد چک به بانک رفتیم گفتم: _2میلیون ون نقد میخوام بقیه رو تو کارت بریز... پاکت مقوایی رو توی کوله پشتی جادادم و به بیرون رفتم،کوله رو سمت بک گرفتم گفتم: _این برای تو _من نمیتونم قبول کنم _واقعا به نظرت دوستمو یادم میره؟ چون بهش نیاز داشت قبول کرد _واقعا ممنونم _خواهش چینگو☺️
با عجله رفتم خونه و اجاره خونه رو پرداخت کردم،زنگ زدم شهرداری و قبض ها رو پرداخت کردم شهریه دانشگاه که همش خواب بودم توش رو پرداخت کردم و بدهی هامو دادم... یه ماشین هم نیاز داشتم،یه دونه که کلا خراب بود توی انبار بود،اون رو هم بردم تعمیر گاه و متور رو کلا عوض کردم... همینجوری کل پولی که برای مدت زیاد روش برنامه ریخته بودم تمام شد اما دقیقا سر ماه بعدی یه چک دیگه امد با یه نامه کوتاه توش (تو)ترسیدم من چی... زنگ زدم به بک اما آخرش نتیجه گرفتم نقدش کنم... بی خبر از اتفاقاتی که برای خودم رقم میزنم...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جعرررررر بکهیون همش بهش میگفت نقدش کنه
( پ انتظار داشتق چی بهش بگه)
عالییییی بود میشه اسمش رو به فارسی بنویسی من کیبوردم انگلیسی نمیشه
عالی بود من خیلی خوشم اومد پس ادامش رو هم بزار دومین لایک
مرسی آتنا جون🙏🙏❤️✨
اولین لایک و اولین کامنت عالی بود.
مرسی🙏🙏