6 اسلاید صحیح/غلط توسط: negar انتشار: 3 سال پیش 218 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بچه ها چشام خیلی درده این پارتم به زور نوشتم و ممکنه پارت بعدو دیرتر بزارم ببخشید
بالا رو خوندی ؟؟؟
لایک کن گل 😘😘
# نه راستش سختمه ا.ت رو اینطوری ببینم .....اگر کمکی چیزی خواستید حتما به من بگید
+خیلی ممنون حتما
#خدانگهدار
+ خدانگهدار یونا رو بدرقه کردم برگشتم پیش ا.ت تو راهرو روی زمین نشسته بود
+ پاشو چرا اینجا نشستی
_یونگی ....
+ جانم
_بابام
و شروع کرد دوباره به گریه کردن بغلش کردم و رفتم روی مبل نشستم و ا.ت تو بغلم گرفتم
+ اروم باش ..... گریه نکن بعد از چند دقیقه اروم شد
+پاشو بریم صبحونه بخوریم بعد از اینکه صبحونه رو خوردیم پا شدم رفتم تو اتاقم بعد از چند دقیقه ا.ت هم اومد پیشم و کنارم روی تخت دراز کشید داشتم با گوشیم کار میکردم اونم دستمو گرفته بود و با انگشتام بازی میکرد بهش نگاه کردم شبیه بچه هایی شده بود که خوابش میومد برگشتم طرفش و بغلش کردم کم کم خوابش برد کم کم منم چشام گرم شد و خوابم برد
چند ساعت بعد : چشامو باز کردم ا.ت هنوز خواب به ساعت نگا کردم باید میرفتیم برای کار های پزشک قانونی پدر ا.ت پس باید بیدارش میکردم
+ ا.ت ........بیبی پاشو کار داریم (بچه ها میخوام مراسم و ......رو خیلی خلاصه و کوتاه بگم که انشالله زودی برسیم به ......دیگه نمیگم خودتون میدونید منظورمو)
کم کم داشت بیدار میشد
+ پاشو کلی کار داریم پاشو گلم ❤️
_ ی ذره دیگه
+ نخیر
وا شدم و دستشو گرفتم و بلندش کردم و.......( چشام اینقدر درده 🙁🙁🙁🙁)
لباسامونو پوشیدیم ا.ت مدارک لازم رو برداشت و راه افتادیم به طرف پزشکی قانونی ( چون من نمیدونم اونجا چیکارا میکنن امروز رو خلاصه تا فردا )
بعد از انجام کارا تو پزشکی قانونی برگشتیم خونه ا.ت رفت طرف اتاق منو و اونجا خوابید ی ذره از این کارش تعجب کردم اما خب گناه داره تنها باشه رفتم تو اتاقم و لباسامو برداشتم و تو حموم عوض کردم ا.ت لباساشو عوض نکرده بود حتما راحت بوده رفتم کنارش روی تخت خوابیدم خسته بودم تا دراز کشیدم خوابم برد بعد از چند ساعت :با حس تشنگی از خواب بیدار شدم اروم رفتم تو اشپزخونه اب خوردم و برگشتم تو اتاقم کنار ا.ت دراز کشیدم تو خواب خیلی خوشگل میشد ( همه تو خواب خوشگلن به غیر از من 😐😐✨) همینطوری که نگاش میکرد شروع کرد به ناله کردن دستش رفت طرف لباسش تو خواب هذیون میگفت
_ ولم کن نمیتونم نفس بکشم ولم کن
با چند تا ضربه و تکون بیدارش کردم که پرید از خواب نمیتونست درست نفس بکشه
_ ی....یو...یونگی لباسام
به لباساش اشاره کرد کتشو در اوردم دیدم نه بازم اثر نداره ی ذره تردید داشتم اما رفتم سراغ دکمه های پیرهنش دو تا شو باز کردم اما باز ا.ت اشاره کرد که باز کن بقیه اشو هم باز کردم بعد از چند دقیقه ا.ت سعی میکرد نفساشو تنظیم کنه و تا حدودی هم موفق شده بود ( اینجا ی پند پزشکی بزرگ براتون گذاشتم هر کس فهمید بگه بهش شوکولات میدم 😁😁😁✨)
فقط ی نیم تنه الان تنه ا.ت بود سرمو تکون دادم نه الان وقت این حرفا نیس یونگی
+ ا.ت خوبی ..
_ ا...اره اره خوبم
+ ا.ت ترسوندیم و دراز کشیدم رو تخت
_ ببخشید ولی واقعا .....نمیتونستم نفس بکشم انگار یکی گلومو گرفته بود
اینو گفت و سرشو گذاشت تو دستم و دوباره سعی کرد بخوابه
فردا صبح بعد از خوردن صبحانه و اماده شدن :
+ ا.ت بیا دیگه
_ ا...اومدم
بعد از مراسم : هیچ کس نیومده بود چون ا.ت کسیو نداشت همه ی اشناهاشون فرانسه بودن خیلی مظلومانه دفن شد (الان تو ماشینن) از اون موقع تا حالا ا.ت ی کلمه هم حرف نزده و فقط اروم اروم اشک میریزه رسیدیم خونه درو باز کردم ا.ت رفت تو و رو مبل نشست به ی نقطه خیره شده بود و گریه میکرد
۱ ماه و نیم بعد:( یاع یاع 😐😐😐😐✨😂😂😂😂) تو این ی ماه ا.ت در گیر کار های
شرکت پدرش بود دو سه نفری که میدونست طمع کار نیستن رو رئیس موقت اعلام کرده بود تا ی فکری بکنه اما رئیس اصلی شرکت خودش بود گفته بود میخواد شرکتو به نام ی نفر بزنه تو این ی ماه ا.ت زیاد حرف نمیزد اینا رو هم من از صحبتاش با الکس فهمیدم تو این ی ماه سعی کردم ی طوری ا.ت رو خوشحال کنم اما نمیشد هر وقت میگفتم بریم بیرون میگفت حوصلشو ندارم ( الان ساعت ۱ شبه خب تو داستان ) ا.ت بخاطر کار های شرکت تا دیر وقت بیدار میموند در زدم و رفتم تو اتاقش باید تمام سعیمو میکردم که ببرمش بیرون که حالش ی ذره بهتر شه
+ ا.ت
_ بله
+ میای بریم بیرون ....مثلا رود هان
_ نه حوصلشو ندارم
+ خب بیا بریم پیاده روی
_ اممممم پیشنهاد بدی نیست
ی ذره خوشحال شدم که
_ اما حوصله ندارم خسته ام
+ خب پس بریم خرید ( میدونید که تو کره مغازه ها تا ساعت ۴ صبح بازن 😍😍) .....خرید حال خانم ها رو خوب میکنه
_ نه یونگی کار دارم
یهو یاد اون شب که ا.ت حالش بد بود و مجبور شدم لباسشو در بیارم افتادم به نظرم موقع خوبی بود ( خب تا پارت بعدی خودافظ😁😁😁😁)
هنوز نه برو بعدی
خب خب خب هنوز باهاتون کار دارم برو نتیجه
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
اوه اوه بد جور منحرفم کردب نلتی😂
پارت بعد لطفا
خب خب عالی بود😂🍬
اوه من تا اخر تصور کردم چیشد بعد رفتم برای ۳۰ دقیقه بعد راستی این کاربر 💜army💜 کیه برم داستانش رو بخونم
تو پارت قبل ی نفر درخواست 🔞کرد با اونم
بنده هستم ولی داستان نمینویسم😂
عزیزم سلامتی خودت مهم تره لطفا به فکر خودت هم باش ما همه جوره پشتت هستیم 😊❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗❤💗
مرسی گل گلی من ❤️❤️❤️
تسبیحممممممم بدین من خدایا 😂📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿
عالی بود