GENERE: SAD END-DRAMA-ROMANCE COUPLE: NAMJIN WRITER: IC.7 WEBSITE: FAZAYIHA.BLOG.IR Part 1
از خواب بیدار شدم.
نامجون هنوز خواب بود. لبخندی به معصومیت و کیوتیش زدم و از
رو تخت پاشدم.
ساعت هنوز 8 بود . وقت داشتم . به حموم رفتم تا یه دوش کوتاه
بگیرم.
بعد از یه دوش تقریبا یک ربعه حولمو دور خودم پیچیدم و بعد از
خشک کردن بدنم و موهای آبی رنگم یه شلوار لی زاپ دار و یه
هودی صورتی ساده پوشیدم.
نامجون به خاطر موهام رز بلو صدام میزنه.)رز آبی(
به آشپز خونه رفتم تا طبق معمول برای همسرم یا بهتر بگم زندگیم
صبحونه اماده کنم.
پنکیک درست کردم و روش رو اونجور که دوس داشت تزیین کردم.
پنکیک مورد عالقه نامجون پنکیکی بود که روش خامه زده باشن و یه
بلوبری کوچیکم روش بزارن.
یکم رو خامه ترافل ریختم و به چیزی که درست کرده بودم خیره شدم.
صداشو از طبقه باال شنیدم که صدام میزد:
_جیننننننننننناااااا کجایی؟ ساعت چنده؟ من باید ساعت 9 و نیم برم
برای یه معامله و یه جلسه.
جوابشو مثل خودش داد زدم که صدام به صداش برسه:
+من اینجام . تو آشپزخونه. هنوز ساعت 8 و نیمه نگران نباش عزیزم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
❤❤❤