خب بریم💙💙 تازه نصف داستانم میگم🤩🤩🤩
بیوگرافیتون 👆🏻 یه دختر مو بلند «موهاش تا کمرشه😍» چشمای ابی💙 عاشق رنگ قرمزه❤😐 اسمشم امیلی کارلسونه😍🤩 راستی هیجانی نشید مالفوی هدا😐😐😂 یه توضیحم بدم اخرش به هری میرسه تامام😂😂😂😐
از خواب بیدار شدم تو اتاقم بودم که یهو مثل اینکه یه چیزی خورد به پنجره اتاقم رفتم ببینم کدوم ب. ی. ش. ع. و. ر. ی این وقت صبح سنگ پرت میکنه پنجره اتاقم دیدم واییی یه جغده و یه نامه گرفته با نوکش داره میزنه به پنجره نامه رو گرفتم و یه چیزی دادم بهش بخوره بعد رفت نامه رو باز کردمو خوندم متاسفانه متن نامه یادم نیست😐💔 اسلاید بعدی👈🏻🍭
واییی چون مادر پدرم نبودن راحت میتونستم جیغ بزنم جیغ زدم: هوووووورااااااااااااااااااااااا گلوم درد گرفت😐😐😂 رفتم اب خوردم فردا باید برم هاگوارتز رفتم وسایل مورد نیاز رو از کوچه دیاگون خریدم«توجه: امیلی۱۱ سالشه و تو این داستان لرد سیاه وجود داره فکر نکنید نداره😐» بعدش رفتم که حیوون دست اموزمو بخرم یه جغد خوشمل گرفتم و اسمشو گذاشتم برفی🤩 رفتم خونه شب بودش منم که خسته بودم خوابیدم وای دیرم شد سریع یه ادامس خوردم رفتم از سکو رد شدم رفتم ایسگاه کینزکراس وایی کوپه ها پر بودن«نویسنده: نمیدونم تو هر داستان هری پاتری کوپه ها پرن😐😂امیلی: خفه شو😒 نویسنده: باشه باشه😒» رفتم تو کوپه یه پسر با موهای پر کلاغی و عینک گرد دور مشکی با چشای سبز نشسته 💚 گفتم: ببخشید کوپه ها پرن میتونم بیام اینجا بشینم؟ گفتش : البته بفرمائید😊
«علامت هری# علامت امیلی@علامت نویسنده&» نشستم پرسید: ام میتونم بپرسم اسمتون چیه؟ @البته اسمم امیلی کارلسونه و شما!؟ #هری پاتر @خوشبختم #منم همینطور تا اینکه یه پسر با موهای نارنجی و صورت پر از کک مک و یه دختر اومدن داخل «علامت هرمیون/ علامت رون *» /وایی هری همه کوپه هارو دنبالت گشتیم * راس میگه هم /هم *باهم: ببخشید شما؟ @من امیلی کارلسونم /* خوشبختم @ممنون.کم کم داشتیم نزدیک میشدیم ردامو پوشیدم داشتیم با هری رون هرماینی میرفتیم
که دیدیم یه مرد هیکلی جلومون واستاده «علامت هاگرید"» اسمش هاگرید بود خیلی مهربون بود😊😊 باید سوار قایق میشدیم منم سوار قایق هری اینا شدم رسیدیم یه خانم اومد و در مورد گروهبندی توضیح داد وسط حرفش یکی داد زد: تره ور بعد گفت ببخشید بعد خانم مگ گانگل رفت
یکی گفت پس شایعه ها حقیقت داره که هری پاتر اومده به هاگوارتز @یه پسر مو بور بود که خیلی پز میداد علامت دراکو- -من دراکو ام. دراکو مالفوی @رون که خندش گرفته بود سریع جلو خندشو گرفت -بزار ببینم یه پسر مو نارنجی با ردا دسته دوم نو حتما یه ویزلی هستی @یهو مک گونگال با کاغذ دستش پشت دراکو زد و گفت: بریم
@رفتیم یه سرسرا بود با شعمای اویزونش خیلی خوشملش کرده بود چهار تا میز بزرگ گذاشته شده بود با میز اساتید میشد ۵ تا که مک گونگال یه کاغذ باز کرد گفت
@رفتیم یه سرسرا بود با شعمای اویزونش خیلی خوشملش کرده بود چهار تا میز بزرگ گذاشته شده بود با میز اساتید میشد ۵ تا که مک گونگال یه کاغذ باز کرد گفت
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاااااللی بود
بینهایت فوق العاده بود کیوتم 😄
هنوز کو تا اخرش وایستا تا ببینیم
بلخره همه داستانا اخرش به دراکو میرسن ما پاتر هد های بیچاره هم همین طوری موندیم
حققققق😐کل تسچی رو زیرو رو کردم تا اخرش به هری رسید بچه دار شدن ولی بعدش بازم رفت با دریکو 😑 مگه میشههههه