7 اسلاید صحیح/غلط توسط: negar انتشار: 3 سال پیش 226 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام علیکم
÷ سلام ا.ت
لبخندم محو شد کادو از دست افتاد عقب عقب قدم برداشتم اونم میومد نزدیک فکر نمیکردم الکس اونو بیاره اینجا اون به من قول داده بود
÷ ا.ت از من نترس ( اقا علامتشو با اجازتون تغییر میدم به &)
& ا.ت من تغییر کردم
_ نزدیک من نشو
پس تعبیر خوابم این بود اون اومده منو ببره
& بیا بغلم بیا ا.ت
خواست دستمو بگیره که دویدم سمت اتاقم و درو قفل کردم تمام کابوسام برگشتن
_ ت...تو.تو اینجا چه کار میکنی
& ا.ت
بلند داد زدم
_ به من دست نزن اسم من صدا نکن
@ ا.ت اروم باش بزار بیایم تو
_ من این عوضیو عمرا تو خونم راه بدم
و محکم درو بستم
@ بریم فردا دوباره میایم حالش خوب نیست
& اره بریم
( راستی چطور بود پارت قبل جای حساس کات کردم البته همچون حساسم نبود😂😂😂)
+: با صدای ا.ت از خواب پریدم ( بمیرم برات)
از اتاقم اومد بیرون ا.تو با رنگ پریده دیدم
+ چی شده ؟؟!!!!!
_ ه...ه..هیچی برو بخواب ...اها راستی گشنت نیست اگه غذا میخوای اماده کنم
+ نه
_ شب ......شب بخیر
چرا اینقدر هراسون بود
_: اومد تو اتاقمو درو بستم پشت در نشستم و سرمو با دستام گرفتم بغض گلومو گرفته بود پا شدم و خودمو جمع و جور کردم و رو تختم دراز کشیدم و سعی کردم بخوابم کم کم خوابم برد
+:با صدای ناله های اروم کسی بیدار شدم از اتاقم اومدم بیرون در اتاقشو باز کردم دیدم خوابیده اما صورتش عرق کرده و داره هذیون میگه رفتم طرفش
+ ا.ت .....ا.ت بیدار شو بیدار شو
بعد از چند بار صدا کردنش و ضربه های ارومی که به صورتش زدم بیدار شد با ترس به اطراف نگاه میکرد
با دیدن من جیغی کشید و پرید عقب اینگار منو نشناخته بود رنگش کاملا پریده بود
+ ا.ت منم یونگی
_ جلو نیا
+ منم ا.ت نترس
از روی تخت بلند شد و به طرف عقب میرفت با هر قدمی که به سمتش میرفتم اونم یکی به عقب میرف ( شایاد باورتون نشه ولی من ی بار اینطوری شدم ) ( اها راستی بچه ها اموزش چت در گفتینو رو بزارم که اگر خواستید با دوستاتون چت کنید البته فک میکنم همتون بلد باشید ولی شاید کسی بلد نباشه لطفا نظرتون رو تو کامنتا حتما بگید)
رفتم نزدیکش که دیگه چسبید به دیوار رفتم جلو
+ ا.ت نترس منم یونگی شوهرت
خواست از دستم در بره که دستشو گرفتم و کشیدمش تو بغلم چند لحظه بعد تو بغلم صدای ااروم ریه اشو شنیدم
+ چیزی نیس ا.ت خواب دیدی .....هیچی نیس
ی ذره که اروم شد بردمش طرف تختش و نشستم روی تخت تو بغلم نشسته بود
_: تو بغل یونگی بودم دستمو انداختم دور گردنش و سرمو گذاشتم روی شونش کم کم گریه ام بند اومد که توی بغلش خوابم برد
+: بعد چند دقیقه خوابش برد اروم طوری که بیدار نشه گذاشتمش روی تخت و پتوشو روش کشیدم ساعت پنج صبح بود منم خوابم میومد پس رفتم تو اتاقمو خوابیدم
_: اروم چشامو باز کردم و دور و اطرافمو نگاه کردم
یونگی کو مگه اینجا نبود پا شدم چون تازه از خواب بیدار شده بودم سرم گیج میرفت چشامو روی هم فشار دادم تا بلکم درست شه سرمو تکون دادم و اروم در اتاق یونگی رو باز کردم خواب بود رفتم طرف حموم و ی دوش ۳۰ دقیقه ای گرفتم از حموم اومدم بیرون و رفتم تو اتاقم و لباس پوشیدم موهامو خشک کردم تو اینه ی نگا به خودم کردم پوستم چقدر بد شده بود از توی کشوم
ی ماسک برداشتم و گذاشتم روی صورتم بعد از چند دقیقه رفتم و صورتمو شستم شوگا هنوز خواب بود رفتم اروم درو باز کردم تو خواب خیلی خوشگل تر میشد اروم رفتم جلو و اروم نشستم رو تختش و نگاش میکردم کم کم چشاشو باز کرد پا شدم برم که اگه خواست دوباره بخوابه که دستمو گرفت و کشید افتادم روی تختش
با صدای خواب الوده گفت و محکم تر بغلم کرد
+ ا.ت بغل کردنت حس خوبی داره میدونستی
_ واقعا ؟!!!
+ اره
میخواست دوباره بخوابه که _ پاشو دیگه وقت خواب نیس پاشو
+ ی ذره دیگه
_ نه
از بغلش اومدم بیرون و از اتاقش اومدم بیرون و رفتم تو اشپزخونه و مشغول اماده کردن صبحونه شدم یونگی اومدم و نشست روی صندلی که گوشیش زنگ خورد
+ اوووووو مامان سلام
(علامت مامان یونگی#)
#........
+ واقعا
#..............
+ باشه برات میفرستم
#........
+ خدافظ
_ مادرت بود
+ اره .....گفت میخواد بیاد دوباره سئول
_ اها خب ....
+ منم ادرس خونه رو فرستادم براش
_ باشه .......چیییییییی
+ چیه ناراحتی بگم نیاد
_ ن....نه بابا ناراحت چیه
توی ذهنم همش میگفتم اگه بیاد من و یونگی باید پیش هم بخوابیم چون مامانش ناراحت میشه
همون موقع ذهن یونگی: اگه مامانم بیاد منو ا.ت باید پیش هم بخوابیم عالی شد ( پسرم خوشم میاد مث
خودمی 😂😂😔🤝)
_: صبحونه رو درست کردم و گذاشتم روی میز
ی چاره ای باید میاندیشیدم تشنه ام شد پا شدم از یخچال اب بردارم یا خدا هیچی تو یخچال نیس
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به یونا ( منشی چوی خودمون با علامت ×)
× سلام ا.ت خوبی
_ یونا بهت نیاز دارم
× چ....چی شده
_ مهمون دارم مادر شوهرم داره میاد هیچی تو خونه ندارم تازه خونه رو هم خیلی وقته گرد گیری نکردم
× یا خدا الان اماده میشم میام بریم خرید بعدم کمکت میکنم گرد گیری کنی
_ من منتظرم
+ کی بود
_ یونا
+ اها
وقتی یونگی غذا شو خورد میزو جمع کردم و رفتم اماده شدم ( لباس ا.ت)
تو فکر شب و خوابیدن کنار شوگا بودم که با صدای زنگ در به خودم اومد
_ یونگی من میرم خرید بعدش با یونا میایم خونه ی ذره کار داریم باشه
+ باشه بیبی
یا خدا الان میگه بیبی شب میگه چی ( # لعنت_ بر_ذهن_منحرف)
درو باز کردم
× سلام ا.ت بدو بریم وقت کم داریم و دستمو گرفت و کشید اون بیشتر از من عجله داشت
تو ماشین:
× ا.ت ی ذره به خودت برس
_ یعنی چی یعنی من
× نه اشتباه برداشت نکن من میدونم چجوری باید جلو مادر شوهرا رفتار کرد نباید زیاد خجالتی باشی به شوهرت زیاد اهمیت بده جلوش و سعی کن لباسای کوتاه بپوشی
_ وا چرا
× چون ..... ببین ا.ت من میدونم که تو شبا جدا از یونگی میخوابی و تا حالا با هم روی تخت نخوابیدید
_ از کجا فهمیدی
× دیگه من ی بار ازدواج کردم میدونم
_ اها بازم بگو
رسیدیم فروشگاه تو فروشگاه هنگام خرید کردن به من توضیح میداد و......( کلاس های رفتار جلوی مادر شوهر 😂😂)( راستی بگم میخوام این پارتم جای حساس کات کنم 😁😁😁)
خریدا رو حساب کردم و اومدیم بیرون حدود ۳ تا سبد خرید کرده بودیم ( بگو ماشالا ) خریدا رو گذاشتیم تو ماشین سبدا رو تحویل دادیم و برگشتیم خونه
رسیدیم خونه
× ا.ت ی پارچه و شیشه پاک کن رو بده
بهش دادم ازم گرفت و شروع کرد به گرد گیری منم همه ی خریدا رو چیدم تو یخچال و مواد شوینده رو تو کابینت ظرف های مونده رو شستم روی گاز و اوپن و میز رو پاک کردم که شوگا از اتاقش اومد بیرون از صورتش میشد فهمید خواب بوده
+ سلام بیبی
_ شوگااااااااا
+ چیه
پشتشو نگا کرد
+ ععععع خانم چوی سلام
× سلام اقای مین شما راحت باشید
+ ممنون
یونگی اومد طرفم
+ چرا داری ازش کار میکشی
_ خودش میخواد کمک کنه بعدشم اینقدر به ادما بد بین نباش حالا هم برو ی دوش بگیر مامانت میاد تَر گُل وَر گُل ببینتت ( ی اصطلاحه ترک ها استفاده میکنن من ترکم به معنی خوشگل شدن و قشنگ شدنه )
+ چشم
و رفت خدا میدونه چه نقشه ای تو سرشه
× خب ا.ت من پذیرایی و تمیز کردم اینه ی تویه راهرو هم همینطور فقط میمونه اتاق خودت و شوهرت که اونو من فوضولی نمیکنم
_ نه فضولی چیه بیا بریم اول اتاق منو تمیز کنیم بعدم یونگی چون مامانش باید اونجا بخوابه
× باشه
رفتیم طرف اتاقم و مشغول تمیز کردن بودیم
_ یونا به نظرت چجوری از زیرش در برم
× چی ...... اها خوابیدن کنار همو ....هیچی بابا اسون بگیر
_ یعنی چی من نمیخوام اینکارو کنم
× مجبوری گلم ....شایدم اصلا شوهرت بیخیالش باشه چون مامانش صبح میبینتت و اینجاس ولی بعد از رفتن مادرشو من تضمین نمیکنم
_ بعد از رفتنش ی مدت به بهونه ی اینکه تو مریضی میرم هتل ولی بهش میگم اومدم خونه تو
× چرا هتل بیا پیش خودم
_ نه مزاحمت نمیشم
× چه مزاحمی ۱ ماهی مرخصی گرفتم کلی با هم خوش میگذرونیم
_باشه
بعد از تمیز کردن دو تا اتاقا نشستیم روی کاناپه تا نشستم یونگی صدام کرد از تو حموم
+اااااا.تتتت کجایی
دویدم طرف حموم _ چیه
+ حوله ام نیست
_ وایسا الان میارمش
حولشو بردم دادم بهش و رفتم پیش یونا
× ا.ت از شوهرت پبرس بگو به مادرش زنگ بزنه ببینه کی میان؟
_ باشه .......... یونگی
+ بله
اومد پیشمون تو پذیرایی
_ به مادرت زنگ بزن ببین کی میرسن
+ باشه
گوشیشو برداشت و زنگ زد
+ سلام مامان ..................اها باشه ما منتظریم خدافظ
......... گفت نیم ساعت دیگه
× خب ا.ت بیا بریم کارت دارم
دستمو گرفت و کشید تو اتاقم
_ چی شده ؟
× دختر مگه نگفتم باید به خودت برسی
_ اها مگه لباسم بده ......
× نه بد نیست ولی خوبم نیست مادرم همیشه میگفت باید جلو خانواده شوهرت ........ حالا ولش کن اینو
رفت طرف کمدم .......
× میشه
_ اره راحت باش
از تو کمدم ی شلوارک کوتاه بهم داد با ی تیشرت سفید بلند و گشاد
× بپوش
و رفت بیرون منم لباسمو عوض کردم بالاخره اون از من بزرگتره و با تجربه تر
_ یونا بیا پوشیدم
× خب ......
دستمو گرفت و نشوندم روی صندلی روبه روی اینه شونه امو برداشت موهامو شونه کرد و گوجه اشون کرد و بعضی از موهامو تو صورتم گذاشت و ی میکاپ کم کردم
× تموم شد حالا هم پاشو باید شام بپزی
_ اها باشه
عجب دختر باحالیه از اتاقم اومدم بیرون و رفتیم تو اشپزخونه مشغول اشپزی بودیم که یونا گفت
× ا.ت من دیگه برم حواست باشه احترام بهشون بزار زیاد صمیمی نشو ولی زیاد خشکم نباش
_ باشه عزیزم ولی حالا میموندی شام میخوردیم
× نه عزیزم فعلا خداحافظ بعدا برام تعریف کن
_ باشه عزیزم خدافظ
بدرقه اش کردم و رفتم تو اشپزخونه داشتم مواد غذایی رو خرد میکردم و ( چه نویسنده خوبیم من که همه چیو میگم 😌😌😌)
ادامه اش تو نتیجه اس 😁
گل گلی های من نظرتون رو در مورد این پارت حتما بگید لایک یادتون نره بوث بهتون ❤️
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
عالی عاجو
اولین لایک اولین کامنت خیلی خوشحالم 😁😊
داستانت رو خیلی دوست دارم خیلی 😃