
🍁سلام🍂سلام🍁
با یونگی رفتیم آشپز خونه برگشتم سمت یونگی(یونگیییی)یونگی(چته کر شدم)ا.ت(امشب من میخوام غذا درست کنم)یونگی(بلدی؟!)ا.ت(وااا معلومه بلدم برو پسرا رو بیار کمک)یونگی(باشه ولی بهکشتنمون ندیا)ا.ت(نمی دونم شایدم از مزهی خوبش دار فانی رو بایبای نگید)یونگی(رفتم پسرا رو بیارم)بعد اینکه یونگی رفتم دنبال پیشبند گشتم پیشبند مو بستم و دنبال مواد اولیه گشتم همه چی بود چون خیلی وقت بود که نودل نخورده بودم واسه همین تصمیم گرفتم نودل پنیری درست کنم پسرا اومدن خودم نودل و درست کردم پسرا هم هرکدوم یه غذا درست کردن ساعت ۱۰ شب بود که کاره همه تموم شد ا.ت(بچه ها شما برید لباساتونو عوض کنید دستاتونم بشورید رئیسو بیارید منم میز و میچینم)پسرا(باشه)کارم که تموم شد رفتم دستامو شستم و اومدم دیدم همه نشستن
شام و تموم کردیم کوک به دوتا گاگستر گفت میزو جم کنن همه با هم رفتیم اتاق رئیس ا.ت(می تونم یه چیزی از تون بخوام رئیس؟)تهیونگ(اره بگو)ا.ت(خب میشه یه نفر رو بکشید؟)تهیونگ(کی؟)ا.ت(پدر بزرگم)تهیونگ(پدر بزرگت؟)ا.ت(ا..اره)تهیونگ(چرا؟)ا.ت(خوب توی بچگیم خیلی منو اذیت کرد نمی خوام در موردش حرف بزنم)تهیونگ(باشه میگم یکی کارشو یه سره کنه)ا.ت(میشه خودم بکشمش؟)تهیونگ(خب نمی دونم شاید جونت تو خطر بیوفته)ا.ت(اشکالی نداره باید اینکارا رو یاد بگیرم)کوک(رئیس سه روز دیگه باید بار اصلحه رو تحویل بگیریم باید اینجا باشید)تهیونگ(من و ا.ت فردا میریم نگران نباش تا سه روز دیگه برمیگردیم)ا.ت(شما نمی دونید پدربزرگم کجاست اون کره نیست)جی هوپ یکی زد تو سرش(این بازم مارو دست کم گرفت پدربزرگت پاریسه میدونیم)ا.ت(نکشیمون بابا منبع موثق😐من رفتم بخوابم)کوک(لباساتم جم کن صبح زود باید بری)ا.ت(چشم)
£از زبان تهیونگ£ ساعت۴ صب بود که با آلارم گوشیم بیدار شدم چمدونمو دادم یکی از افراد برد کتمو پوشیدم و رفتم اتاق ا.ت تا بیدارش کنم از جلوی در اتاق صداش زدم ولی بیدار نشد رفتم بالا سرش چهرش غرق خواب بود اولین باری بود که بهش توجه میکردم چشمای کشیده و نسبتا درشت دماغ کوچیک که به صورتش میومد چشمم به ل.ب.اش خورد ضربان قلبم بالا رفت عرق کرده بودم اولین بار بود اینجوری میشد تا حالا هیچ دختری نتونسته بود این کار رو با من بکنه

تصمیم گرفتم قبل اینکه کاری بکنم بیدارش کردم نشستم لبهی تخت و تکونش دادم بلند شد و با چهرهای خواب آلود گفت(دس از سرم بردار بزار کپمو بزارم)تهیونگ(ا.ت پاشو بریم دور شد)ا.ت(پنج دقیقه دیگه)تهیونگ(میگم پاشو دیگه عه)ا.ت(چرا داد میزنی روانی پاشدم)رفتم بیرون اون لباسشو عوض کرد و اومد پایین(اگه گشنته الان صبحونه بخور اگه نه وقتی رفتیم فرودگا بخور)ا.ت(اونجا میخورم بریم)سوار ماشین شدیم تا رسیدن به فرودگاه نحوهی عملیاتو براش توضیح دادم(لباس ا.ت)
رسیدیم فرودگاه وقتی داشتیم صبحونه میخوردیم چشمام به لباش خورد دیگه هر کاری کردم نتونستم چشمامو از رو لباش بردارم سوار هواپیما شدیم رشو کرد طرفم ا.ت(صبح نزاشتی بخوابم الان میخوام بیدارم نکن لطفا)تهیونگ(باشه)
(چند ساعت بعد پاریس) تهیونگ(ا.ت...ا.ت پاشو رسیدیم)ا.ت(باشه بریم)رفتیم چمدونا رو تحویل گرفتیم و رفتیم هتل تهیونگ(ا.ت من باید برم اصلحه جور کنم تنهایی که نمی ترسی هوم؟😂)ا.ت(نکشیمون نمکدون نمی ترسم برو رئیس) تهیونگ(من اسم دارم صدا کن تهیونگ)ا.ت(باشه برو دیرت شد تهیونگ شی)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پرفکت
بچ ها ب مسابقه منم ی سری بزنید
اره بنظرم ارزششو داره فقط میشه یکم بیشتر بنیویسی
راستی لباس ات خیلی خوشگل بود دلم خواست💙😂