سوتی 😂

تو جاده تصادف شده بود، همه جمع شده بودن. منم واسه اینکه صحنه رو از نزدیک ببینم از اون ور داد زدم گفتم: «برید کنار من پدرشم!» وقتی رسیدم دیدم اونی که تو خیابان افتاده یه الاغه! :|

سوار تاکسی بودم، دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته... اومد پیاده بشه دست کرد تو کیفش، گفتم مهمون ما باش خانوم خوشگله :) دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت: بابا این قبضو بگیر، وقت برگشتن برو عکسای منم از آتلیه بگیر! یعنی هی سرخ و سفید میشدم، خواستم جمعش کنم گفتم: «دخترتون هستن، ماشالا چقدر حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود»... راننده گفت: «دیگه گهم بخوری فایده نداره، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم»!

یه بار تو فامیل داشتن ازم تعریف می‌کردن، اومدم مثلا فروتنی کنم؛ گفتم نه بابا اغراق می‌فرمایید، منم یه خری مثله شمام!!

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺁﺑﮕﻮﺷﺖ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﻣﻨﻮ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺳﺮ ﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﻗﻠﻢ ﺩﻋﻮﺍﻣﻮﻥ ﺷﺪ، ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺩ زد: ﭼﺘﻮﻧﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿن ﺭﻭ ﺳﺮﺗﻮﻥ، ﻣﮕﻪ ﺷﻤﺎ ﺳﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺮا ﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﺩﻋﻮﺍ می‌کنید؟؟ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎ ﺑﺮﺍ ﺑﺎﺑﺎﺗﻮﻧﻪ!! ﻣﻦ :| ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ :| ﺑﺎﺑﺎﻡ :| ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡ :| هاپوکومار :D

یارو تو جشن عروسی‌ محکم زد به بغلیش و گفت: حاجی اون پسره که داره وسط می‌رقصه خیلی بی‌ریخته! طرف گفت اونیکه تو میگی‌ پسر نیست دختر منه!! یارو هم نخواست کم بیاره گفت: ببخشید من نمی‌دونستم که پدرش هستی؛‌ طرف میگه: مرتیکه من پدرش نیستم، مادرشم!!!

ﺍﻣﺮﻭﺯ رفتم بانک ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ می‌کردن، ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﻧذﺍﺭ ﺩﻫﻨﻤﻮ ﻭﺍ ﮐﻨﻢ ب.ر.ی.نم بهت... ﯾﻌﻨﯽ این بشر ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺶ ﺩﺭﯾﭽﻪ‌ای ﺟﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭی ﻋﻠﻢ ﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﻣﺒﺤﺚ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺁﻧﺎﺗﻮﻣﯽ ﺑﺪﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ!

یه شب برق رفت به شوهرم گفتم: چراغ قوه‌ی گوشیتو روشن کن ببینم چیکار می‌کنم. روشن کرد ولی همونجور دور وایساده بود گفتم خب بیا جلوتر دیگه!... گفت: آخه گوشیم به پریزه داره شارژ میشه!! :|

ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩ ﻣﺘﺮﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ یه ﺩﺧﺘﺮ ۵ ﺳﺎﻟﻪ خوشگل ﺻﺤﺒﺖ می‌کردم، یه ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﺪﻭﺩ ۱۸ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺍﺳﻤﺖ ﭼﯿﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺳﺘﺎﺭﻩ. ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﺎﻣﯿل؟ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ!! ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺨﻮﺭﻣﺖ با این اسم قشنگت! ﮔﻔﺖ: ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺭﻭ که نمی‌خورن! ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺻﺪﻓﻪ ﺑﺮﻭ ﺍﻭﻧﻮ ﺑﺨﻮﺭ!!

دختر همسایمون بس که از خونه بیرون نیومده روابط عمومیش ضعیفه، یه بار آش نذری پخش میکردن اومد آیفونمونو زد گفتم کیه؟ گفت آشه! من :| آیفون :| گلکسی ۴ :| آش شعله قلمکار :|

جواد خیابانی: یک سانتر بی‌هدف ... و گل!

جواد خیابانی: ساعت یک بامداد امروزه، نه، امروز نیس. دیگه رفتیم تو فردا پس الان فرداست، دیگه نمی‌تونیم بگیم امروز، الان یک بامداد فرداست...

جواد خیابانی: بازی شیلی و اسپانیا بسیار جذاب خواهد شد مخصوصا اینکه بازیکنای هر دو تیم هم‌زبان و هم‌جنس و (بعد از یه مکث طولانی) و هم‌زبان هستن!

استاد جواد خیابانی: «برزیل 60 دقیقه‌ست که گل نزده و 60 دقیقه‌ست که گل نخورده» (خو یه کلام بگو صفر صفره!!) «پرواز نرم و نرمی بدن نیمار» «داور با اون برف شادی، روی زمین خط می‌کشه» «این بچه اگه تصویرش رو توی مانیتور ببینه حتما خوشحال میشه... بله خوشحال شد» «انگار بعد از بازی تیم ملی ما، تیم ها 0-0 کردن رو یاد گرفتن» خولیو سزار شیرجه زده به توپ نرسیده، خیابانی میگه: «خولیو سزار روی هوا فکر کرد و دید نباید توپو لمس کنه تا کرنر نشه»!!

یه روز دوتا خواهر رفتن رستوران یکیشون منو رو برداشت. بعد با کلی مکث سرشو آورد بالا و با یه حالت خاصی گفت: سه تا بام دریت جعفری بیارید. بعد از اینکه گارسونه کل میز رو گاز گرفت گفت اون بام دریت جعفری نیست، با مدیریت جعفری هست!! یا ایها المسلمون اتحدواتحدو :| :|

ﺧﺎﻧﻤﻪ ﯾﻪ ﺧﻂ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﯿﺨﺮﻩ، ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺳﻮﺭﭘﺮﯾﺰ ﮐﻨﻪ. ﺍﺯﺗﻮﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺱ ﻣﯿﺪﻩ: ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﻨﻪ. ﻣﺮﺩﻩ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ: ﻓﺪﺍﺗﺸﻢ ﺑﻌﺪﺍ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺰﻧﮕﻢ، ﻓﻌﻼ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮنه ﺯﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ! ﺭﺣﻢ ﺍ... ﻣﻦ ﯾﻘﺮ ﺍﻟﻔﺎﺗﺤﻪ ﻣﻊ ﺻﻠﻮﺍﺕ :)