جوک😂😂

یارو به بچه‌ش میگه کلاغ خبر آورده سیگار میکشی.. بچه‌ش میگه من سیگار میکشم؟! تو چی میکشی که با کلاغ حرف می‌زنی؟!

یارو رفت سمینار خانواده، سخنران گفت: باید عشقتونو به همسرتون نشون بدین؛ یارو هم عکس دوست دخترشو از کیفش در آورد نشون زنش داد گفت عزیزم نگاه کن این عشق منه!!

یکی با لباس توی رودخونه شنا میکرد... میگن: چیکار می کنی؟! میگه: لباسامو می‌شورم!!! میگن: مگه لباسشویی ندارین؟ میگه: داریم ولی توش سرم گیج میره!!!

پیرزنه توی اتوبوس هی میگفته: «نی نای نا نای نی نای نای»، همه هم دست می‌زدن براش، آخرش دست می‌کنه توی کیفش، دندوناشو در میاره میذاره و میگه: «نیاوران نیگه دار»!

یکی می‌میره میره اون دنیا، می‌پرسن: «چی شد مردی؟» میگه: «داشتم شیر می‌خوردم»! می‌پرسن: «شیرش فاسد بود؟» میگه: «نه بابا، گاوه یهو نشست».

یارو تو ژاپن راننده تاکسی میشه هرکی براش دست بلند میکنه میگه شوخی نکن دیگه تو رو الان رسوندم!!!

روزی در یک اتوبوس پشت سر راننده یک پیرزن نشسته بود و هر چند دقیقه به راننده میگفت: ننه مغز بادام میخوری و راننده جواب میداد بله و میگرفت و میخورد و بعد از چند دفعه گرفتن مغز بادام و خوردن پرسید: ننه جون این بادامها رو از کجا میاری و چطوری مغز میکنی؟ و پیرزن جواب میده: ننه اینا مغز شکلات هستن، من کاکائوهاشو میک میزنم و چون دندون ندارم مغز بادوماشو میدم به تو…

یه بار برق رفته بود یارو می‌خواسته بره دستشویی، با خودش شمع می‌بره. تا می‌گ.و.ز.ه شمع خاموش میشه، سوسک‌ها میگن: تولد، تولد، تولدت مبارک...

یارو گربه‌شو ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﻧﯽ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﺟﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻭﻟﺶ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﺑﻌﺪِ ﺩﻭﺳﺎﻋﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺧﻮﻧﻪ، ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ: ﮔﺮﺑﻪ بازم برگشته! یارو ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﭙﺮﺱ از کجا ﺍﻭﻣﺪﻩ؟! من گم شدم!!

طرف ﺗﻮ اتوبوس ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ سیلی ﺯﺩ ﺗﻮی ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ! ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ: «ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟!» گفت: «ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ».

یارو پدرش مریض میشه زنگ می‌زنن آمبولانس بیاد، خانوادگی سوار آمبولانس میشن. دکتر میگه مریض کو؟ میگن: پشت سرمونه دارن با نیسان میارنش!

تو صف دستشویی یکی به جلوییش میگه: اجازه میدی من اول برم؟ سرپاییه زود میام. جلوییش گفت: فکر کردی من میخوام بستری شم؟

پیرمرده تو صف نونوایی هی به پیرزنه چشمک میزده و اینا . . . . . . . . یهو شاطر میگه: نون نداریم تو صف نمونید! پیرزنه میگه نون نداری که نداری، چیکار به صف داری؟!!

یارو سوار مینى بوس میشه و سلام میکنه، هیچکس جواب سلامشو نمیده! عصبانى میشه میگه: یه مشت خر و گاو نشستن توی مینى بوس!! راننده یدفعه میزنه رو ترمز طوریکه همه مسافرا میفتن رو هم... میاد و یقه طرف رو میگیره و میگه: بگو ببینم کى خره؟ کى گاوه؟؟؟ یارو میگه: والا اینطور که تو زدى رو ترمز معلوم نیست دیگه؛ همه قاطى شدن!!

زنه سرقبر شوهرش ميگفت: کجایی صمد؟! اکبر کفش نداره! اصغر بلوز نداره!! قاسم شلوار نداره !!! روح شوهر مياد به خوابش ميگه: سکینه من مُردم :| نرفتم دٌبي جنس بيارم که!