این داستان آبشار جاذبه و هاگوارتز است
از زبان دیپر: تازه دو روز بود که به خانه برگشته بودیم . خیلی خوش حال بودم که برگشته بودیم به خانه .
صبح
دیپر: بیدار شدم رفتم صبحانه بخورم که یک دفعه یک جغد از پنجره آمد تو . میبل: وای خدا نگاش کن چه بانمکه . مادر: انگار یک چیزی تو چنگالشه ، یه نامه . دانش آموزان دیپر و میبل د
پاینز . با اختیاراتی از مدیر مدرسه ی هاگوارتز شما به مدرسه ی جادوگری پذیرفته شدید .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
بچه ها ببخشید من حتما رو حتی نوشتم خیلی عذر میخوام