
خب بریم سراغش
«کریسمسی که بدون هدیه باشد که کریسمس نیست!»شب قبل از کریسمس است و سالن عمومی برج خالی،جز ده نفر که هرکدام در بخشی از سالن دایره ای شکل عمومی برج گیریفیندور پراکنده اند،جیمز پاتر بر روی قالیچه ای جلو آتش دراز کشیده بود و اظهار داشت: کریسمسی که بدون هدیه باشد که کریسمس نیست! لیلی اونز از آنطرف سالن عمومی با صدای بلند گفت:بر خلاف تو جیمز پاتر ما لوس و نازپرورده باز نیامده و درضمن بعضی ها بودجه ندارند که از این ولخرجی ها بکنند!!در نظر لیلی جیمز بچه ی لوسی بیش نبود،قضیه این بود که جیمز از جوسی فین مارچ پرسیده بود:جو فردا چند هدیه ی کریسمس از طرف خانوادهات خواهی داشت؟ و جو پاسخ داده بود: هیچ هدیه ای از هیچ کسی نخواهم داشت. جیمز: کریسمسی که بدون هدیه باشد که کریسمس نیست!!!
جیمز بعد از آنکه صحبت لیلی پایان یافت پشت چشمی نازک کرد و سرش را به سوی بهترین دوستش ویلیام نونیز دراز کرده و در گوشش چیزی گفت،ویلیام سر تکان داد سپس سرش را بسوی جنتلمن جوانی با موهای فرفری تا شانه،چشمان مشکی براق و بسیار خوشقیافه خم کرد و جملهای که جیمز در گوشش گفته بود در گوش سیریوس بازگو کرد
(خب حالا بریم و این بچه ها ی خوشتیپ رو با خوانندگان داستان آشنا کنیم، جیمز پاتر،پسری است سیزده ساله باموهای پرکلاغی و نامرتب که باعث میشود در اولین برخورد قیافه اش شبیه کسانی باشد که از جارو پیاده شده اند قدبلند و لاغر و خوشقیافه و عینکی باشیشه های گرد که باعث میشه چشمای فندقی رنگش بهتر گوی زرین رو ببینه و راحت تر با گرفتنش جاهطلبی کنه 🤭 ویلیام نونیز همسن جیمزه،اخلاقاشون خیلی خیلی شبیه همه،ویلیام از جیمز خوشقیافه تره با موهای مجعد پرکلاغی و پوست گندمی،چشمای درشت سیاه و دماغ خوشترکیب،کوییدیچش معرکست و پسرخاله ی استیو مک لاگنه،و بماند که خانواده مکلاگن از نوادگان گودریک گیریفیندوراند) ریموس برای اینکه به بحث خاتمه دهد گفت: هنوز دلایلتون رو نگفتید که چرا تو کریسمس تو قلعه موندین .؟ ریموس لوپین پسری مهربان و خونگرم و آرام است،رنگ پریده،لاغر و قد بلند است، (تمام حضاران گرامی میداند که او گرگینه است.)پیتر پتیگرو که از دوستانش کوتاهتراست و شبیه موش است گفت:چون تو کریسمس خونه شلوغه و اینجا خلوت، لیلا اتاین (که دختری خونگرم و مهربان است با موهای تابدار مشکی براق و بهم ریخته و چشمان قهوه ای پر رنگ مهربان) گفت چون تو خونه خواهری داری که خیلی خیلی اذیتت میکنه،جو(موهای قهوه ای و چشمای آبی، اون یه دختر پسر نماست)چون حوصله ی تحمل کردن دو هفته ای مَگ رو نداری،سلنا سوان موهای بلوندش را از روی چشمش کنار زد و چشمای مشکی شو چرخوند:چون باید پای غرغرای مامان بشینی،لیلی با عصبانیت موهای شرابی شو از رو صورتش فوت کرد که باعث شد چشمای سبز روشنش زیتونی به نظر بیاد گفت: تا حواست به گناهکارایی که جلوتونه باشه!
بچها من الان در محدودیت سنگین کار با گوشی به سر میبرم بقیه داستان باشه برا بعد الان برا جبران تو اسلایدا دوتا عکس گرانج میزارم کیف کنید

اولین عکس

دومین عکس
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واو عالی