
سلام این دومین داستان من هستش و اصلا هیچ ربطی به سریال آبشار جاذبه نداره و فقط زندگی بیل سایفره راستی یه داستان دیگه هم دارم اسمش HOW IT HAPPENED که اسمش تغییر کرده و شده هری پاتر:زندگی نو حالا دیگه بسه بریم سر داستان
سلام من پاراتی هستم(یه همچین اسمی وجود نداره من خودم این اسم رو ساختم🙂)یه دختر چهار ده ساله با موهای قهوه ای و چشمای مشکی یه دختر ماجراجو و باهوش البته دیگران میگن که باهوشم من عاشق سریال آبشار جاذبه ام و هر روز تو گوگلم که اطلاعات ازش جمع کنم(پاراتی خاطره تعریف نمیکنه داره براش اتفاق می افته البته از اینجا ببعد عسلی ها)
امروز میخوام برم جورنال یک و دو و سه عش رو دانلود کنم(واقعا توی گوگل هست البته فقط یک و دو عش می خواین برین دانلود کنین فقط هم انگلیسیش هست یه بازی هم هست که سه تا جورنال رو توش داره فقط جورنال سه بازه باید برید بخونید بعد تستاش رو بدید بعد جورنال دو باز میشه بازی هم انگلیسیه هم اشعه فرا بنفش داره هم ذره بین اسمش هم Jurnals هست من هم پی دی اف عش رو دارم هم بازی خب من هر چی میدونستم بهتون گفتم بریم سر داستان)
(بعد از مدرسه)پاراتی: سلام مامان سلام بابا راشل(مامان پاراتی):سلام دخترم خوبی مدرسه چطور بود؟_خوب بود فقط یه مقداری حوصله سر بر بود(تو دلش)البته چه عرض کنم خیلی حوصله سر بر بود بابا چی کار میکنی؟ بابام نشسته روی مبل ادوارد(بابای پاراتی):سلام دختر روزنامه میخونم بیا بشین پیشم کارت دارم _یه لحظه بابا الان میام دستام رو میشورم میرم لباسام رو عوض میکنم و میرم میشینم پیش بابام:بابا چی کارم داری؟_دلم برات تنگ شده بود _بابا منم دلم برات تنگ شده بود سرم رو میبوسه و با هم روزنامه می خونیم بابای من یه دکتره و شب کاره مامانم هم خانه داره من هم که کلاس هشتم هستم و تک فرزند
ادوارد:پاراتی دوست داری با من بیای بیمارستان؟_چی؟جداََ؟_ آره چرا که نه _واااااای بابا من خیلی دوست داشتم بیام و الان خودت بهم پیشنهاد دادی آم ولی اگه بیام کی میخواد به درسام برسه؟_برو از الان بشین درسات رو بخون و بنویس تا شب بریم(باباش جراح قلبه)
_باشه بابا میرم درسام رو مینویسم خب تموم شد _بابا میتونیم بریم_ البته حاضر شو تا بریم حاضر میشم و داریم میریم رسیدیم بیمارستان یه پرستار میاد و میگه:دکتر ساپچر یه مریض داریم_باشه صبر کن لباسام رو عوض کنم میام راستی یه لباس هم به دخترم میدی؟_سلام خانم _ سلام عزیزم حتما با من بیا با هم میریم به یه اتاق پرستار بهم یه دست لباس میده منم میگم:ممنون خانم_ خواهش عزیزم من بیرون هستم کارت تموم شد بیا تا با هم بریم پیش بابات _باشه ممنون
لباسا رو میپوشم و میرم بیرون :خانم میتونیم بریم_ او حتما لباس دختری چقدر بهت میاد امید وارم تو هم در آینده مثل پدرت یه دکتر بشی _ ممنون😁امیدوارم بابا چطور شدم _ عالی عزیزم تو هم یه دکتر میشی البته باید تلاشت رو بکنی پرستار مشخسات بیمار _ بله دکتر یه مرد پنجاه ساله که قلبش نیاز به عمل داره _ خیلی خب اتاق عمل رو آماده کنید _چشم _پارتی با من بیا عزیزم با هم میریم و بابام میگه:حب بیا اینا رو بپوش یه جفت دستکش و یه ماسک بهم میده منم میپوشمشون و با بابام میرم....
_پرستار اتاق عمل آمادست؟_ بله دکتر _خیلی خب پاراتی با من بیا میخوام ببرمت به اتاق عمل _ولی بابا من که چیزی نمی دونم _حالا تو بیا با هم میریم به اتاق_پاراتی تو همینجا بمون اینور شیشه و خوب به وسایلی که از پرستار میخوام دقت کن و سعی کن خوب یادشون بگیری شاید برای عمل بعدی تو رو بیارم_ او مای گاااااااد _خب دیگه بسه من برم
_چاقو همکار ادوارد:وای نه ادوارد داریم از دستش میدیم(اینجا رو زیاد طول نمیدم)خب عمل تموم شد و الان داریم میریم اتاق استراحت تا هر دومون استراحت کنیم من که موقع عمل خیلی استرس داشتم ببین اونایی که دکترن چی میکشن
_بابا من خیلی خوابم میاد _خب طبیعیه از دیروز نخوابیدی قهوه میخوای؟_خب من معمولا قهوه نمیخورم میدونی که ولی برای اینکه خوابم نبره یا خوابم بیشتر از این نشه یه لیوان پر میخورم _خب لیوانت رو بیار تا برات بریزم _اِییییییی چه تلخه ولی خب خوبه _هه هه هه(خنده).میگم دکتری رو دوست داری؟_ آره یه مقداری سخته و بعضی وقتا هم خیلی باید دل و جرعت داشته باشی ولی باز دوسش دارم _وسایل جراحی رو فهمیدی چیا هستن؟_ بله دکتر _دوست ندارم دکتر صدام کنی _باشه بابا
الان شاید با خودت بگی مسخره بود و اصلا در مورد بیل سایفر نیست و اصلا توی داستان بیل سایفر نقش نداره ولی باید بگم کاملا اشتباه میکنی قسمت بعدی معلوم میشه💙❤😁
ممنون که داستان رو خوندی بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
منم از دروغ بدم میاد😁🙌🏻
عزیزم شما که میگی کپی کرده من یه آدم کپی کار نیستم من عکس ها رو از گوگل گرفتم اگه میدونستم شما گذاشتی نمیزاشتم وقتی نمیدونی چرا میگی اول مطمئن شو بعد بگو
عکس بیل سایفر رو از من کپی کرده😲
دروغ که نمیگی؟بیپر ۲
نه من از دروغ بدم میاد
دخترم دیگه اسمم رو نمیبینی من خودم همدانی هستم
میشه هرکی نظر بده بگه که اهل کدوم شهره
من اهل شهر یزد هستم
مازندران دریا
و البته تک فرزند هستم
من و تو که مثل هم هستیم فقط نمیدونم دختری یا پسر😄
لطفا باقی داستان های من رو بخونید
داستان حالا از پارت سوم شروع میشه این فقط یه معرفی بود عزیزان