10 اسلاید صحیح/غلط توسط: S💜💜fiya انتشار: 4 سال پیش 105 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سوپرایز میدونم انظار نداشتین به این زودی پارت بعد رو بزارم ولی بیخیال بریم داستان رو بخونیم
پنچ سال بعد❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
از دید رزی : گفتن میلا مرا بیاین شام حاظر میلا گفت باشه مامان الان میایم رفتم پایین و پیش ادوارد نشستم ادوارد گفت وقتشه بهشون بگیم گفتم مطمئنی🤨🤨🤨 گفت اره اونا دیگه شش سالشونه گفتم باشه فردا شب بهشون میگیم 🌜🌜🌜🌜اودارد به نشانه تائید یه سری تکان داد که یهو بچه ها امدن
💚💚💚💚از دید میلا ( مریلا ) : مامانم گفت میلا مرا بیاین شام گفتم باشه مامان الان میایم رفتم بیش مرا گفتم مرا بیا بریم شام بخوریم گفت باشه الان میام گفتم حالا الانت چند ساعته 😏😏😏گفت هر و هر خندیدیم😒😒😒گفتن دادش جون شوخی کردم 😉😉😉و بعد باهم خندیدیم 😄😄😄 وقتی رفتیم سر میز شام دیدم مامان پاستا درست کرده 🍝🍝🍝غذای مورد علاقه من ولی مرا از پاستا بدش میومد به مامان گفت مامان تو که میدونی من از پاستا بدم میاد 😩😩😩😩
مامان گفت عزیزم نگران نباش برای تو به چیز دیگه درست کردم بعد با یه تاکو بر ملات امد🌮🌮🌮🌮 مرا پرید بغل مامان و گفت ممنون مامان و همه شروع کردن به غذا خوردن بعد از شام مامانم گفت فردا قرار بریم پیک نیک خارج از شهر من و مرا انقدر خوشحال شدیم😆😆😆 که نزدیک بود میز رو بر عکس کنیم سریع خودمون رو جمع کردیم رفتیم بالا و خوابیدیم فردا قرار بود بریم خارج از شهر پیک نیک 🏕🏕🏕🏕 نمی تونستم بخوابم به زور خوابیدم
صبح زود بیدار شدم و رفتم وسایلم رو جمع کردم وقتی کارم تموم شد همه هنوز خواب بودن 😴😴😴😴 منم رفتم خوابیدم فکر کنم فقط ده دقیقه خوایدم که مامانم بیدارم کرد گفت میلا بیدار شو از ویک نیک جا میمونی ها تا کلمه پیک نیک رو شتیدم سریع از جام پریدم که نزدیک بود مامانم رو سکته بدم وقتهاز جام پریدم مامانم دو متر پرید عقب 😧😧😧 رفتم پیش ماماتن و گفتم ببخشید 😓😓😓گفت اشکالی نداره پاشو داریم میریم پیک نیک برو مرا رو هم بیدار کن که همون موقع مرا گفت نمی خواهد من رو بیدار کنبد با سر و صدای شما بعیده کسی خواب بمون
( بچه ها توجه کنید خانواده ناتنی مرا و مریلا خیلی پولدارن و توی جنگل هم یه کلبه درختی دارن و اتاق مرا و مریلا خیلی بزرگ و اتاقاشون مثل خونه های درختی دو طبقه هست و مریلا و مرا هر کدوم توی یکی از طبقه ها هستن برای همین صدای هم دیگه رو راحت میشنوند)
مامانم گفت خوب شد بیدار شدی زود باش وسایلت رو جمع کن می خواهیم بریم پیکنیک مرا تا کلمه پیکنک رو شنید انگار بمب انرژی شد شروع گرد به این ور و اون ور رفتن و وسایلش رو جمع کرد منم گفتم خداذکنه این بمب انرژی رو مون نترکه 😂😂😂مرا گفت شنیدم چی گفتی 😑😑😑گفتم زد حال ایشش😒😒😒😒مامان گفت تو نمی خواهی وسایلت رو جمع کنی گفتم من از قبل وسایلم رو جمع کردم مامانم گفت او پس خیلی واسه ی پیک نبک هیجان زده ای 😲😲😲قیافه مامانم جوری بود که انگار از من هیجان زده تر بود 😆😆😆😆
بابام هم بیدار شده بود سریع پریدیم توی ماشین و رفتیم توی راه بودیم سرعت مون زیاد بود که یهو دو دور دور خودمون زدیم همه از ماشین رفتیم بیرون بابام گفت چرخ ماشیر رفته روی یه تیکه شیشه یا یه همچین چیزی رفته زیر چرق ماشین و ماشین چرخش ترکیده باید عوض کنیم به مرا گفتم میای یکم بریم بازی کنیم مرا گفت چرا که نه و یواشکی از ماشین دور شدیم به یه کوچه رسیدیم رفتیم داخلش ولی بمب بست بود که یهو دوتا مرده گنده امدن و گفت به به ببین چی اینجا داریم من و مرا از ترس به خودمون می لرزیدیم 😰😰😰😰یکی از مردا میحواست با چوبش بزنه توی سر مرا یه
بابام هم بیدار شده بود سریع پریدیم توی ماشین و رفتیم توی راه بودیم سرعت مون زیاد بود که یهو دو دور دور خودمون زدیم همه از ماشین رفتیم بیرون بابام گفت چرخ ماشیر رفته روی یه تیکه شیشه یا یه همچین چیزی رفته زیر چرق ماشین و ماشین چرخش ترکیده باید عوض کنیم به مرا گفتم میای یکم بریم بازی کنیم مرا گفت چرا که نه و یواشکی از ماشین دور شدیم به یه کوچه رسیدیم رفتیم داخلش ولی بمب بست بود که یهو دوتا مرده گنده امدن و گفت به به ببین چی اینجا داریم من و مرا از ترس به خودمون می لرزیدیم 😰😰😰😰یکی از مردا میحواست با چوبش بزنه توی سر مرا یه
خب این پارت هم به پاپان رسید پارت بعد رو با ۱۰۰ تا بازدید و هشت تا نظر میزارم و اگه به جتی شکلک ها علامت سوال میاد واقعا ببخشسد مشکل از سایت هست
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
چی شد ما رو یادت رفت؟
یادم نرفته الان پنچ روزه که داخل برسی
عزیزم یه سوال داشتم قسمت بعدی قسمت ۱۰ پارت ۳ هستش؟
لطفا زود تر پارت بعد رو بزار
عالی عاشقتم
100 بازدید🤕🤕🤕🤕🤕خیلی نامردی.
راستی منم 3 ماه پیش شروع کردم به داستان نوشتن و هر بار رد شد حالا ایندفعه احتمال زیاد قبول شه .تنها چیزی که میخوام بگم اینه که اسم یکی از شخصیت های داستان من مثل یکی از شخصیت های داستان تو هستش مشکل ندارم که نه ؟🤕🤕🤕🤕🤕
داستانت باحاله لطفا قسمت بعدی رو زود بزار
آفرین عالی تست بخوانید و بدانید را بخوان آدم بزرگ هاهم شاخ در می آورند
چرا پارت۸و۹ مثل هم بود🤨🤨🤨🤨🤔🤔🤔داستانت خیلی خوب بود🥰🥰
خیلی قشنگ بود داستان من هم بخون ممنون 😉
عالی بود ادامه ♥️♥️