اینم دهمی ببخشید دیر شد داداشم از تستچی رفته بود افسردگی گرفته بودم
از زبان مرینت : داشتممیرفتم سروقت ملیا وقتی به نزدیکی در رسیدم یک دفعه یک نفر از پشت صدایم کرد ملیا : به به خانم نگهبان مرینت : رویم را برگرداندم و دیدم پشت سرم ملیاست اما این چطور ممکنه بدون هیچ حرفی رویم و برگرداندم و حالت وفاعی گرفتم ملیا : مرینت دوپن چنگ یا هر اسم دیگه ای که داری مهارت های تو واقعا تحصین بر انگیزه اونم با این سن کمت اعتراف میکنم اون شب واقعا من را با اون حرکت زیبایت غافلگیر کردی همان موقع فهمیدم که چقدر تو را دست کم گرفتم حرکتت بی نظیر و بی نقص بود سال ها بود چنین جنگ جوی ندیده بودم و این برایم باعث خوشحالی بود که
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالی، ولی لطفا پارت بعدو زود بزا
باش
عالی ولی خواهشن یکم زود تر بنویس بزار
چشم انشاء الله
عالی