میراکلس قدرت بینهایت ۶ آخر
این داستان پروانهی ارباب شرارت قسمت آخر... قراره داستان جدیدی بسازم بخواطر همین این داستان را تموم کردم
مرینت : سلام مارک مارک: سلام مرینت مرینت: بیا حمله کنیم به پدرت درسته آدرین آدرین: بله ما معجزه گر پروانه رو میگیریم امیلی: هر چه زود تر بهتر الان طاووس دسته کنه و من میتونم یه سنتی قایم درست کنیم تا سریع بدون اینکه گابریل بفهمه پروانه رو بگیریم تام : راجب چی حرف میزنید داماد و مادر داماد عزیز
امیلی:هیچی تام :باشه مرینت:😓😇 مارک :چیه مرینت الان وقت این حرفا نیست
امیلی مارک مرینت آدرین تبدیل شدن ادامه از زبان دختر کفشدوزکی:معجزه گرارو به همه بدید گربه سیاه :چشم بانوی من ادامه از زبان نویسنده:دختر کفشدوزکی گفت:مایورکا یه سنتی قایم بساز مایورکا : درست کرد ارباب شرارت در همین لحظه صفحه بعد برید...
مایورا:من پشتیبانی تون میکنم گربه سیاه: باشه ارباب شرارت : سلام ای میراکلس خورام من به تو قدرت همه میراکلس ها و همه شرور های پاریس را میدم کفشدوزک :سریع همه میراکلس هارو به همه بدین امروز جنگ سخته مایورا تو باید دنبالمون بیای نه اینکه پشتیبانی مون بدی مایورا:باشه😒 ارباب شرارت :منم باید حمله کنم من همه میراکلس هارو الان میخوام
ارباب شرارت : منم حمله میکنم میریم پیش مایورا و بقیه قهرمانان سنتی قایم سریع غیب شو سنتی قایم:چشم و سریع بدونه اینکه ارباب شرارت بفهمه معجزه گر را بر داشت و وقتی که تبدیل به آدم عادی شد سریع پلیس ها دیدن گابریل را زندانی کردن
قهرمانان تبدیل به عادی شدن و سریع پیش گابریل رفتن امیلی : گابریل به سزای امانت برسی و الانم رسیدی مرینت : ما سریع تر از تو فکر کردیم بقیه قهرمانان که نمیدونستن هیچی تعجب کردن
گابریل : به امید دیدار😎 همه به یه جا قایم شدن و میراکلس هارو به مرینت دادن
فالو فراموش نشود داستان جدیدی تو راهه
بای...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود خعلی قشنگح💙💜