بزن بریم 😉
(شیرایوکی همچنان فرارش ادامه داد تا اینکه به یک جنگل رسید )شیرایوکی :وای خدای من چه جنگل قشنگیه .(تااینکه به یک خانه ویلایی در جنگل رسید )شیرایوکی :اهاای سلام کسی اینجا هست ؟(کسی به او جوابی نداد )شیرایوکی :آه . فکر کنم کسی خونه نیست کم کم هوا داره شب میشه و گشنم میشه . غذام هم داره کم کم تموم میشه .
بریم به صبح 😉
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (3)