داستان همونه و لوکا هویت ها رو میدونه
12شب در اتاق مرینت... مرینت:(تیکی چه حیف شد نتونستیم به کنسرت بریم برای عموم بسته بود) تیکی:(اما مرینت لوکا واسه تو و دوستات از پدرش بلیط گرفته بود) مرینت:(اما من و گربه کل این هفته با شادوماث جنگیدیم و وقت نکردم به تکلیفام برسم)
تیکی:(اره اما...) مرینت:(تازه اگه میرفتم ادرینم بود بعد ناخداگاه به لوکا بی توجهی میکردمو اونم بیرونم میکرد و جلوی ادرین و همه ی افراد مشهور مسخره میشدم 😭😭😭) تیکی:(مرینت لوکا هیچوقت این کارو نمیکنه) مرینت:(مطمئنی؟) تیکی:(اره) مرینت:(تو راست میگی تیکی من باید تا صبح درس بخونم تو بگیر بخواب)
هون لحظه در اتاق ادرین... پلگ:(واقعا که جگد استون ایکس وای و اون خانومه که همش میرقصه با هم کنسرت دارن تو برج ایفل و تو داری درس میخونی؟) ادرین:(اون اسمش کلارا هستش) پلگ:(حالا هرچی دوستاتم بودن این کنسرت رو واقعا از دست میدی من حات بودم میرفتم😡) ادرین:(یعنی به خاطر کممبرهاش نمیری اونجا؟) پلگ:(شاید)
ادرین:(نمیتونم پلگ کل این هفته رو با شادو ماث جنگیدیم درس کل هفتم مونده) پلگ:(اه پس من میرم بخوابم😡)
قبل کنسرت در اتاق گریم...
جگداستون با خودش:( باورم نمیشه باب من رو مجبور کرد با اون بچه دماغو کار کنم) ایکس وای با خودش:(باورم نمیشه پیشنهاد باب رو گوش کردم اون پیر مرد جاش تو گوره)
کلارا با خودش:(واییی 😊😊😊این بهترید کنسرت پاریس میشه ولی حیف که مردم عادی نیستن ولی ماه دیگه سیدیش فروخته میشه) کنسرت شروع شد و اونها به روی صحنه رفتن و آواز خوندن ولی ایکس وای و جگد همدیگه رو دیس میکردن و بی ترتیب اهنگ میزدن
کنسرت خراب شد و همه به پشت صحنه رفتن... کلارا(قرار نبود ابن شکلی بشه قرار بود همه شاد شن) در مخفی گاه شادوماث.. شادوماث:(چی بهتر از یه قلب شکسته که نتونست مردم رو شاد کنه برای آکومای من آموک و اکومای من پرواز کنید و اهنگ شرارت بنوازید)
اکوما و اموک به میکروفون کلارا رفتن و...شادوماث:(خواننده سیاه من شادوماث هستم موسیقی پر از بدی و اهنگ های اشتباه شده پس اونا رو به گروه سرود خودت تبدیل کن) کلارا:(قبوله شادوماوث) اون تبدیل به ابر شروری با لباس های سیاه و صورتی شد و رفت سمت اتاق گریم جگد استون و ایکس وای
خب دوستان اگه حداقل 15 تا لایک بخوره قسمت های بعدی رو میذارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)