از همتون بابت کامنتای قشنگتون ممنون خواستم یکم دیر بزارم این پارتو اخه مگه شما اجازه میدید😑
از زبان مارینت:درو باز کردم که با یه مرد قد بلند که یه کت و شلوار ابی کاربونی چرم و یه کلاه لبه دار و کیف چرم دستش بود مواجه شدم😳دستشو گرفت سمتم و گفت:سلام خانم بفرمایید اینم مجله های مد که آقای آگراست سفارش داده بودن🙂(چیشد😐)گفتم:ممنون آقای پستچی☺(آها این شد😂)مجله رو گرفتم و برگشتم تو خونه و مجله رو گذاشتم رو میز و برگشتم پیش آدریانا و مشغول درست کردن بقیه کلوچه ها شدیم.کلوچه ها رو گذاشتم تو فر تا ۲۰ دقیقه و بعدش رفتم حموم(لباس مارینت)بعد حموم نشستم جلوی تلویزیون.خیلی هیجان داشتم برای فردا چون قرار بود برگردم خونه پیش مامانم.واییییی به مامانم چی بگم اگه بگه چرا گوشیتو جواب نمیدی😱به آلیا چی بگمممممممممممم😰😰داشتم همینجوری به بدبختیام فکر میکردم که صدای در اومد.رفتم باز کردم که با یه زن با موهای قهوه ای و چشامایی به رنگ جوب مواجه شدم که سرش تو گوشی بود.سرشو بلند کرد و تا منو دید گفت:به عنوان یه خدمتکار خیلی شیک لباس پوشیدی)یکم به چهرش دقت کردم که دیدم این مامان آدریانا لایلا راسی همون بازیگر معروفه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
61 لایک
پارت بعدیو نوشتم و داره بررسی میشه
عالی میشه پارت بعدی رو بزاری ؟ 🍡💕🙏🏻
بچه ها نمیتونم زود بنویسم مامانم میگه درس بخون لطفا درکم کنید
آجولی درکت میکنم من مخفیانه عضو تستچیم چون مامانم میگه نباید بز
برم تو سایت و ... خلاصه خیلی وقتا تبلتو ازم میگیرا منم نمتونم بیام
پارت بعدت کی میاد ابجی امروز میاد
عااالللییییییییی بوووودددد مثل همیشه 😍😍🌠
عاشق داستانتم:)
فقط اونجاش که نوشته بود نگاهش با نگاهم کرد برخورد😂❤
عالی بود دمت گرم اجی اگه ناراحت نمی شی اجی صدات کنم🙄🙄🙄
چرا ناراحت بشم💖
عالی بود
بهترین داستانهههههههه۶
پارت بعد رو زود بنویس و من به راهنمایی بهت میکنم یک روز رو اختصاص بده به داستان نوشتنت داخل برنامه یادداشت ها بقیه پارت داستانت رو بنویس و بعد منتشرش کن من الان داستانم رو تا پارت ۴۴ نوشتم و تا پارت ۳۸ منتشر شده
ممنون از راهنماییت💞
عالییییییییییییییییییییییی بوددددددددد