سلام دوستان اینم پارت یازده ببخشیددیر شد عکسی هم که گزاشتم آزونا هستش نظرات فراموش نشه❤️❤️❤️
از زبان آیدو:وقتی اومدم خونه اصلا حس انجام دادن هیچ کاری رو نداشتم...هر کاریم کردم نمیتونستم بخوابم،نمیدونم چم شده بوده،یکی در اتاقمو زدواومد داخل،،لوییس بود اومد کنارم نشست وگفت:چت شده پسر؟؟
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
داستانت خیلی عالی عه 😍😍
خیلی خیلی عالی بود همین طوری ادامه بده که عالیه
عالی بود زود تر بعدی و بزار .
میخوای خودم 15 تا پیام بدم 😏
سلام داستانت خیلی قشنگه امیدوارم زودتر بعدی رو بزاری.....
داستان کم کم داره جذاب میشه
دارم نظرات رو برات زیاد میکنم :)
بعدی رو بزار :)
افرین بیشتر شد خیلی خوب شده ولی اخرش رو یه طوری کن که لیندا هم یه خون اشام باشه و اونو پسرای شورا و لیندو شاهزاده هایی با قدرت استثنایی باشن لیندو هم داداش لیندا باشه اینطوری به نظرم قشنگ بشه .البته بازم نظر خودته
زیاد این قسمت جالب نبود اگه بیشتر بنویسی بهتر میشه.ممنون
چرا اینقد کم مینویسی نامررررررد😭😭😭😭اینم یه نظر از ۱۵ نظر😉