سلام بعد سالها اومدم بریم بخونیم
نمیخواستم ابروم بره ولی اشکام همینجوری جاری میشدن یونگی دستمو گرفتو با اعضا راه افتادیم(راستی ا/ت الان کفت پاشنه بلند داره) داشت میدوید منم پشت سرش میکشید یهو پام پیچ خورد دستم از دستش اومد بیرون خواستم پاشم اما نمیشد پام درد میکرد یونگی اومد گفت پاشو گفتم نمیتونم پام دردمیکنه مخواست بغلم کنه که گفتم چرا میتونم راه برم پام برای یه لحظه درد میکرد گفت پس پاشو پاشدم پاشنه کفشم شکسته بود اون یکی پاشنشم در اودم و دویدم گفشم انگار خراب شده بود (خب وقتی پاشنشو بکنی خراب میشه) اهمیت نمیدادم و فقط میدویدم رسیدیم بیرون بقیه اعضا اونجا بودن دیدن هی جی داره گریه میکنه ولی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)