سلام این یک داستان چند قسمتی است است
سلام من گلوریا واتسون هستم می خواستم داستان زندگی عجیب خودم را به شما بگویم یادم می اید که چهار سالم بود مهد می رفتم و دوستان زیادی نداشتم خیلی گوشه گیر بودم و عاشق گربه ها بودم پدرم مرده بود و من و مادرم تنها بودیم مادرم می رفت سرکار و چون تنها بود و گوشه گیری من اونو بیشتر عصبی می کرد
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
سلام دوستان واقعا ببخشید به دلایلی نمی توانم این داستان را ادامه دهم
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اسم منم نیوشاس
عه من فک کردم اسم تو هم نیوشاس
بازی که عکس داستانات رو از روش بر میداری منم دارم. داستانتم خیلی قشنگه
سلام ممنون که این پارت را خواندید من عکس رو اشتباهي زدم حتما پارت بعد را می زارم
قشنگ بود ولی برای اینکه عکس داستانت بهتر بشه عکس پارت چهار داستان من رو بردار، بزن رو اسمم برات میاره
بد نبود ولی پارت بعد رو میخونم
من دیگه این داستان را ادامه نمی دم چون الان سه چهار روزه که دو رو گذاشتم گوشیم هنگ می کنه وقتی داستان می خواهد منتشر شود