
همون دختر رقاصه هست بجنبید
یه دختر ۱۸ ساله بود که ناز و استرسی چون استرس از چشماش بیداد می کرد برای اینکه استرسش کم بشه خودم پیش قدم شدم و زود گفتم سلام عزیزم خوش اومدی خودتو معرفی کن گلم بعد اون هم معرفی کرد و بهش گفتم خوب دوست من چه آهنگی رو میخوای برقصی بعد اون گفت آهنگ فیک لایو منم مثل این ندید پدیدا پریدم و گفتم واااای عالیه عشقم که جونگ کوک گفت:ا/ت یادته اون باری که رقصیدی ما شاهدش بودیم جیمین هم گفت اره منم پشت سرت بودم که ار ام گفت حالا ببینم ایشون چه می کنه بدبخت دختره بد جور استرسش بیشتر شد بلند شدم رفتم رو صحنه بعد دستشو گرفتم و گفتم نه رقص من خوب نبود ببینم این خوشمل من چه میکنه البته از دور هم معلومه ماهره اونم لبخند زد بهم و دم گوشش گفت موفق باشی همکارم و این شد انرژی براش رفتم نشستم و با اشتیاق نگاهش می کردم رقصید اونم خوب ها اما به رقصم نمیرسید آهنگ که تموم بلند شدم براش دست زدم و گفتم پایه ای یبار دیگه با من برقصی اونم ذوق مرگ گفت اره اره همه تشویقمون کردن و اینا زود یه مردی از پشت صحنه اومد کفش تخت بهم داد زود پوشیدم و رفتم طرفش و رقصیدیم و عالی هم شد که همه نظر هاشون رو گفتن منم نگاهش کردم و گفتم میبینمتتت اونم گفت بایی و رفت
نفر بعدی یه پسر بود همه توقع داشتن بازم همینکارو کنم حتی پسره اما به تهیونگ که کنارم بود آروم گفتم تو شروع کن اونم زود شروع کرد پسره آهنگ این ده لاوشات اکسو خوند و منم یه چشمم به خود پسره یه چشمم به برگه و هی غلط هاشو می گرفتم اینقدر داشت اما پسره مغرور می رقصید آهنگ که تموم شد براش دست زدیم و من بلند شدم همراه برگه هام و رفتم کنار مدیر رقص و جلو همه گفتم اول برات اشکالاتو میگم شروع کردم خوندنش همه شاخ دراورده بودن می گفتن چطور این غلط هارو بگیری با اینکه ما چند سال سابقه و اینا بدبخت پسره دیگه مرده بود گفتم و نشستم سر جام بر گشتم طرفش و گفتم ممنون بدرود بدبختا تو کفش مونده بودن که اعلام کردن چند دقیقه استراحت داور ها آب خوردم که جین اومد طرفمون و گفت بدبخت پسره رو کشتی جونگ کوک هم خم شد و گفت فک نمیکردم دختر خشنی باشی توت فرنگی همه تاییدش کردن و اینا گفتم اوقاتی باید باشی که بتونن حساب ببرن نه تپقع ماچ و بغل داشته باشن همه خندیدن و جیمین گفت و همانگاه شاهد خشم توت فرنگی می شویم همه خندیدن با حرفش و دوباره شروع شد
قرار شده بود روزی به مدت ۷ روز این برنامه باشه و هر روز ۱۲ نفر بیان و بینشون دو نفر انتخاب بشن و واقعا درد اور بود بدجووور
مسابقه تموم شد و دوباره این مجری زن و مرد اومدن و گفتن که باید انتخاب کنیم اول از مدیر رقص بود که گفت اول از چپ شروع کنید بهتره منم یکم خودم رو درست کردم و دوتا اسم بردم و راحت دلیل هامو گفتم اونا هم قبول کردن و اینا و تصویب شد چون حدود چهار نفر اسم برده بودیم و قرار بود انتخاب کنیم چون واقعا سخت بود گفتم نظرتون چیه یه دخترا رو بیاریم رو استودیو من یه روش دارم زود جواب میده اونا اومدن و نصف برگمو کندم
اومدن رو استودیو یه برگه کندم و اسماشو نو نوشتم بعد گفتم یه کاسه بیارید همه با تعجب نگام می کردن کاسه اوردم بعد اسمارو تا کردم و توش گذاشتم بعد هی تو کاسع تکون میدادم که دیگه بس بود
بعد بلند گفت به نظرتون کی بیاد این برگه هارو برداره ازم همه داد زدن جیمین اونم گفت ممنون و اومد وایستاد کنارم چون من وسط ایستادم بودم جلوی همه تکون دادم و بعد رومو اونور کردم و گفتم جیمین یکی رو بردار اونم گفت باشه یکی رو برداشت گفتم وا نکن بعد نگاهم کرد به مجری زن این برگه رو دادم و گفتم بمونه پیشت الان میگم چکار کنی بعد دوباره تکون دادم و دوباره کارمو تکرار کردم و یکی دیگه برداشت به مجری دادم و گفتم حالا این دو نفر انتخاب میشن واسه فینال بعد بدبختا هنک کرده بودن گفتم خوب حالا دو نفر برنده تا دوزاریشون افتاد شروع کردن به استرس دادن بلند شدم و رفتم پیششون وایستادم و دستا همشون رو گرفتم و گفتم مهم نیست موفق بشید یا نه شما بهترین کار هارو کردید که یکی از دخترا پرید گفت ازت متنفرم امیدوارم اسمم نیاد اینو گفت و واقعا دلم شکست همشون رو ول کردم و دویدم سمت پشت صحنه
شروع کردم گریه کردن و دوربین اومد دنبالم و هی ازم فیلم می گرفتن بعد همون دختره بینشون بود که برنده شده بود و همه اعضا اومدن و من گریه میکردم
بعد هیچکی طرفم نمیومد همه از هم پخش بودن و همدیگه رو نگاه می کردن
که دیگه بسم شده بود از گریه و تقریبا همه رفته بودن و سالن سکوت بود بلند شدم رفتم طرف کیفم برش داشتم و دویدم به طرف خروجی جیمین و تهیونک صدام کردن که برسونمن اما من فقط دویدم و رفتم بیرون
تقریبا همه مهمونا بیرون بودن ازم فیلم می کرفتن و اینا تند دویدم و یه تاکسی کرفتم و رفتم طرف خوابگاه
خیلی اوضاع سختی بود که یه آرمی ازم متنفر باشه و بهم حرف بد بزنه چون فوق العاده دردناک بود چون ما آرمی ها دوس همیم و نباید از هم دیگه بدمون بیاد رسیدم کرایه رو پرداخت کردم و رفتم داخل اتاقم همه خواب بودن
دامه داره فراموش نشه عاشقتونم ببخشی بابت اخرای بد و بی اهمیت در ضمن از امروز به بعد یکم شخصیت ا/ت عوض میشه اما آخرشو طوری تنظیم کردم که حال کنید بدرود بایی و کامنت کنین چکار کنم بهتر بشه بایی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوبه . ولی کاش وقتی رفتی پشت صحنه گریه نمی کردی . یا حد عقل حرف اون دخترا رو یکم بی ادبانه تر می کردی چون خیلی حرف کوچیی زد و تو گریه ات گرفتاین عجیببود . موفق باشی
چه دل نازک عزیزم
ولی باید می رفت اسما رو نکا می کرد که اگه اسم اون دختره بود عوضش کنه والله دختره بی تربیت نچ نچ نچ نچ
قسمت بعدی رو بزارررر