بزرگترین اشتباهی که یه مرد ممکنه مرتکب بشه خیانته... برای همینه که طلسمی باستانی برای جبران خیانت وجود داره... طلسمی که عواقب دهشتناکی داره... این طلسم به اسم پنتاکیل شناخته میشه💀🥀
همینطور که به سمت کلبه مارگریت، جادوگری که چندین سال پیش به جنگل تبعید شده، میرفتم، به این فکر میکردم که چطور انقدر در این سالها احمـ.ق بودم و چشمهام رو به روی رفتار مشکوک جیمز بستم... احمـ.ق بودن من به کنار... اون چطور تونست مهربانی و توجه من رو با خیانتی جبران ناپذیر جواب بده؟! واقعا براش متاسفم... نه! برای خودم باید متاسف باشم که با کسی مثل اون وارد رابطه شدم...
حدود ۱۲ سال از آشناییمون میگذشت و قرار بود باهم ازدواج کنیم. از زمانی که با جیمز درباره ازدواج حرف زده بودم رفتارش به طرز مرموزی عجیب بود ولی مدتها بهش توجهی نکردم و در ذهنم برای رفتارهاش بهانه آوردم. ولی این بهانه آوردن زیاد طول نکشید... شبی از شبهای سرد ماه نوامبر بود. جیمز بعد از نوشیدن بسیار زیادی ویسـ.کی، مسـ.ت کرد و خوابش برد. در حال جمع کردن بطری و گیلاس های ویسـ.کی بودم که صدای زنگ خوردن موبایلش به گوشم خورد. موبایلش رو از روی میز برداشتم و به صفحهش نگاهی انداختم. اسمی که زن دومش رو سیو کرده بود، هری، بود. بخاطر همین خیال کردم دوستش زنگ زده. جواب دادم تا بهش خبر بدم که جیمز فعلا نمیتونه جواب بده. اون زمان بود که متوجه شدم زن دیگهای هم در زندگی جیمز هست و من تمام این مدت چشمم رو به روی این حقیقت تلخ بسته بودم...
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
خیلی جالبه لطفاً قسمت های بعدی داستانت رو هم بزار😍🤩✌🏻💜
عالی بود لطفا
پارت بعد رو زودتر بزار
عالیییی بود🌟🌟
عاشقش شدم💞💞
تروخدااااااا زودتر قسمت بعدی رو بزارررر💜💜