Merinet♡2

صبح روز بعد____مرینت .مرینت+چیه تیکی #مدرست بدوووو+واییییی.......رفتم و سریع تماده شدم دویدم تو مدرسه.....+خ..خانم....خانم بوسته ببخشید و بعد رفتم نشستم سرجام کنار ادرین ....بعد از مدرسه:_مرینت من...خیلی ممنونم بابت....بابت دیروز +نهبابا این چه حرفیه خواهش میکنم(صدای جیغ)_مرینت برو یه جای امن دفتم پشت یه درخت تیکی خال ها روشن _سلام بانوی من + سلام پیشی خب اینکیه_نمیدونم میخوای ازش بپرسم. ببخشید شما کی هستی؟ شرور:من نابودگر عشق هستم +واو چه اسم باحالی_بانوی من حس شوخ طبعیت گل کرده ها +مگه فقط تو بامزه ای (بعد از شکست دادن شرور)+خداحافظ پیشی_خداحافظ بانوی من .....رفتم خونه و ولو شدم رو تختم

یهو یه پیام برام اومد صفحه رو باز کردم ....وای نهههههه اون یه عکس از بوسه کاگامی و ادرین بود اقتادم رو تختم و تا صبح گریه کردم . (۲ ماه بعد) دیگه ادرین پیشم نمیشنست ...رابطه کاگامی و ادرین خیلی خوب شده بود .....لوکا و کلویی هم رفته بودن باهم‌.....الان دیگه خودم بودم و خودم ....نه .نه من هنوز کت رو دارم ..من میتونم بهش تکیه کنم.....تبدیل شدم و دیدم کت پیغام داده (بانوی من یه شرور روی پل هنره زود تر بیا)سریع رفتم و با کت اون شرور رو شکست دادیم +خداحافظ پیشی_بانوی من میشه فردا بیای برج ایفل +اوم باشه میام_واییییییییییی واقعااااااا+خب ....اره_منتطرت میمونم+باشه فعلا

رفتم خونه و به خودم تبدیل شدم +تیکی به نظرت چرا کت انقدر ذوق کرد#خب چون تقریبا همیشه بهش جواب رد میدادی+واقعا#اره+خب خوب شد قبول کردم (فردا سر قرار)+وای کت اینجا....اینجا فوق العاده شده_چون برای بانوی خودمه+ممنونم کت واقا منونم.......رفتیم نشستم تا شام بخوریم وقتی شام تموم شد از کت تشکر کردم رفتم خونه+تیکی کت واقعا مننو دوست داره#اره مرینت ولی تو هر دفعه اونو رد میکنی+واقعا من خیلی بهش ظلم میکنم#نه مرینت اینطور نیست+ولش کن بیا بخوابیم

فردا مدرسه تعطیل بود من و الیا و بچه ها تصمیم داشتیم بریم به تفریح من رفتم اماده بشم و (عکس پارت)برم ...رفتم دن در بچه ها اونجا بودن ...(الیا.نینو.میلن.ایوان.جولیکا‌.رز.الکس)رفتیم شهر بازی کلی بازی کردیم و در اخر رفتیم پیش اندره ....اندره به همه طعم مخصوص خودشون و داد و به من یه بستنی با طعم هلویی و نعنایی با دونه های ریز شکلات ....گیج شده بودم ....

نمیدونستم این ترکیب برای ادرینه یا کت نوار یا هردشون ....واقعا گیج شده بودم .....الیا:مرینت میخوای همین جوری به بستنیت نگاه کنی+اوه نه الان میام ....سریع رفتم پیش بقیه و بستنیمو خوردم ....ولی خیلی خوشمزه بود... بعد با بجه ها خداحافظی کردم و رفتم خونه #مرینت+بله تیکی؟#منو فراموش کردی؟....تازه فهمیدم که به تیکی بستنی ندادم +وای تیکی ببخشید اخه میدونییی...#اره میدونم مرینت تو داشتی به این که این بستنی مربوط به ادرینه یا کت نوار فکر میکردی+ت...تو از کجا میدونی؟؟؟#از نگات به بستنی....بعد هردو خندیدیم

سابین:مرینت عزیزم بیا شام بخور+اومدم مامانی....

از زبان ادرین:پلگ من نمیدونم چی کار کنم *خب بیا پنیر بخور یا..._منظورم این نیست پلگ منظورم اینه تازه داشت رابطم با کاگامی خوب میشد که لیدی باگ باهام خوب شد*به من چه اصلا من تا کممبر عزیزم و حبه قندو دارم غم ندارم _حبه قند کیه؟؟؟*حبه قند!!!!!اون چیزه ...اون ...اهان این حبه قنده دیگه حبه قند ندیدی؟ _مشکوک میزنیا....*اوف ادرین بیخیال

وای خسته شدم????

+تیکی به نظرت باید برم سر قرار با کت#اره مزینت تو بهش قول دادی+اره اما کلی مشق دارم #خب ۱ ساعت دیگه وقت داری+خب نفس عمیق باشه من وقت دارم (یک ساعت بعد)+سلام کت_سلام مای لیدی+مثل همیشه شاهکار کردی_من برای لیدیم هر کاری میکنم .....یه بوس کوچولو رو گونش کردم و نشستم تا شام بخوریم +نمیای من گشنمه_چییی..الان میام..(بعد از خوردن شام )+ممنون کت خدانگهدار_خدا حافط مای لیدی

تا پارت بعد خدانگهدار