شمام ا. ت های داستان هارو یه ادم دیگه تصور میکنید نه خودتون؟
همراه ولیعهد رفتم تا قصر رو بهم نشون بده. «چی صداتون بزنم؟ »«اگه میشه فقط تهیانگ صدام بزنید»«حتما، امم شما مجرد هستید؟ یعنی با کسی قول و قراری نزاشتید؟ »صورتم سرخ شد و سرم انداختم پایین«اه ببخشید منظوری نداشتم فقط از روی کنجکاوی پرسیدم من ادم خیلی فضول و کنجکاوی هستم ببخشید اگه باعث ناراحتیتون شدم»«ن نه ناراحت نشدم راستش نه! هنوز مجرد هستم»«اها »«اینجا کدوم قسمت دربار هست»«اینجا معبد سئون سا چئون هست اداره اینجا دست ملکه مادر هست و به جز افراد خاص خودش و امپراطور کسه دیگه ای تا ا لان وارد اونجا نشده »«واو خیلی دلم میخواد اونجا رو ببینم»«هیو وقت دبه سرت نزنه بری داخلش هرکسی که تا الان بدون اجازه ملکه مادر وارد شده یا بعد از اون دیگه دیده نشده یا جنازه اش پیدا شده»«چه وحشتناک! »داشتیم با ولیعهد قدم میزدیم که اقای جئون بادتعداد زیادی سرباز اومدن «درود بر عالیجناب، همون طور که دستور دادید سرباز هارو اوردم»«افسر جئون پدر دستور دادن مثل قبل از خانواده کیم محافظت کنید»«بله قربان»
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
عاااالی
ممنون😍😍😍
عالی بود عاجی😍😍😍
مرسی عاجی
راستی دیگه تست نمیسازی؟ 😕
عالی ادامه
مرسی🙂😆🦋
ممنون عالیع
مرسی 😍💞