سلام این پارت دوم داستان آیدل های خون آشام
[فردا صبح ساعت 9]
مامان آنجلا:آنجلا پاشو زود باش
+چیه مامان؟ چی شده؟ این موقع صبح خروس خون منو بیدار کردی مادر من نمیذاری بعد از این همه فشار بخوابیم؟ کَپه مرگمو میخوام بذارم هعی خدایا
مامان آنجلا :این همه حرف نزن
نتایج کنکور اومده
+بسلامتی! چی؟واقعا؟افتادم حتما! مطمئنا
مامان آنجلا :نه بابا رتبه ات شده 7
پزشکی قبول شدی
دانشگاه تهران
+چییییییی؟ واقعا؟ مامان شوخی نکن!
شاید هفت هزار بوده
مطمئن؟
هفتاد نیست؟
هفت؟
واقعا؟
من باورم نمیشه
هورااااااا
تونستم
من تونستم
اره
بالاخره میتونید بهم افتخار کنید
مامان آنجلا :ما همیشه بهت افتخار میکردیم
+درسته!
مامان آنجلا :خب بیا تو هال
بابات هنوز سرکار نرفته
اون خیلی خوشحاله
منتظرته
+باشه مامان
وایییییی جیغغغغغ
من باورم نمیشه
وایسا به بلا زنگ بزنم
÷سلاااام خوبی
+سلام کپکت خروس میخونه
÷اره کپک تو هم انگار خروس میخونه ها
+اوهوم
خب بگو ببینم پزشکی قبول شدی؟
÷آره پس برای چی پاشدم این موقع صبح اونم این همه هیجان داشته باشم
+اره والا
÷ تو قبول شدی؟
+اره
مبارک باشه عزیزم
÷ تو هم
+ممنان!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)