
سلام دوستان عزیزم خیلی ممنون بابت نظراتتون خیلی روحیه میدین بریم سر داستان??❤
اه خانم ببخشید من یکم تو درس هام مشکل دارم میدونم که مرینت میتونه بهم کمک کنه میشه پیش مرینت بشینم از زبان مرینت دختره بدجنس میخواد یه کاری کنه من پیش ادرین نشینم که یهو مکث بلند شد و گفت لایلا با محاسبه ای که من دارم امروز منو رباتم میتونیم بهت کمک کنیم لایلا با قیافه ای که به زور درست کرده بود گفت اوه ممنون مکث خانم بوتسیه گفت خب لایلا تو برو کنار مکث بشین
زنگ خورد رفتیم حیاط من پیش ادرین نشته بودم و گفت میای امروز بریم بیرون گفتم آمم.. باشه??گفت عالیه رفتم دستشویی که لایلا اومد تو و گفت فک میکنی که میتونی ادرین رو از من بگیری گفتم ادرین همین الانشم مال منه گفت این اولشه? گفتم میبینیم لایلا میبینیم و رفتم خونه کلاس تموم شد ادرین گونم رو بوسید گفت خداحافظ عزیز دلم گفتم خداحافظ پرنس من گفت ساعت 8 گفتم میبینمت
ساعت هفت و نیم بود به شکل کفشدوزک رفتم رو برج گفتم وای اینجارو دیدم یکی از پشت چشامو گرفت گفت من کی هستم گفتم کت اذیت نکن گفت نخیر من یک روح سردان و دیونه لیدی هستم گفتم کت یهو دستاشو برداشتم دیدم یه گل رز جلومه گفتم وای ممنون عزیزم گفت تنها کاری بود که میتونستم انجام بدم گفتم اینجا واقعا زیباست گفت شامتون حاضر خانم لیدی گفتم ممنون و پریدم بغلش محکم بوسیدمش گفتم گارسون جون اینم انعامت شام و خوردیم از هم خداحافظی کردیم و رفتیم
اومدم تو اتاقم تیکی خال ها خاموش تیکی امروز بهترین روز زندگیم بود خوابیدم صبح بیدارشدم اومدم پایین سلام کردم صبحونه خوردم رفتم دم در دیدم آدرین دم دره گفتم ادرین سلام گفت سلام بانو گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟ گفت اومدم دنبال بانو گفتم ممنون نیاز نیست گفت مگه میشه درو واسم باز کرد بعد خودش نشست تو ماشین رسیدیم مدرسه نشستم بغل ادرین
امتحان داشتیم داشتم امتحان میدادم که دیدم یه پاک کن زیره میزه جواب هارو اون بود گفتم لایلا ایندفعه دیگه نه و انداختم زیر میز لایلا پاک کن و رو برداشت یه قیافه ناراحت گرفت خانم بوتسیه گفت چی شده لایلا گفت آه خانم من میخواستم خودم امتحان بدم اما مرینت واسم جواب هارو نوشت رو پاک کن
خانم بوتسیه: مرینت خانم من از لایلا متنفرم چطور ممکنه بهش جواب هارو بدم لایلا اه مرینت جون خودت گفتی که جواب هارو بهت میدم بعد بهم گفتی که سر خانم رو کلاه بذار همه بچه ها به من نگاه کردن ادرین بلند شد و گفت من مطمئم مرینت همچین حرفی نزده الیا هم بلند شد همینو گفت خانم بوتسیه: جفتتون دفتر مدیر چشم لایلا. گفته بودم بدجوری انتقام میگیرم گفتم بلاخره دستت رو میشه
رفتیم دفتر مدیر بعد از کلی بحث مدیر گفت بسته بسه لایلا با قیافه مظلومانه ساختگی گفت من نمیدونم چرا مرینت از من متنفره به من تقلب رسونده که نمرم کم بشه من فقط با مرینت دوستم من کاری نداشتم با مرینت
بلند شدم و گفتم دروغه مدیر گفت خانم دوپن چنگ شما تا یک هفته اخراجید گفتم چی گفت همینه که هست برید سرکلاس زنگ خورد رفتم خونه ادرین اومد پیشم گفت چی شد گفتم یک هفته اخراج شدم تقصیر من نبود عزیزم من که میدونم تقصیر تو نیست بیا بریم خونه گفتم باشه دستمو گرفت و باهم رفتیم منو رسوند ورفت
رفتم خونه مادرو پدرم با قیافه ای ناراحت گفتن مرینت تو اخراج شدی؟گفتم من توضیح میدم تقصیر من نبود گفت متاسفم دخترم تا چند روز اینده باید اینجا با ما کر کنی و بریم دنبال یه مدرسه خوب گفتم اما باشه رفتم بالا گریم گرفت😢 تیکی دلداریم داد همونجوری گریه میکردم که یهو
ممنون خیلی دوستون دارم نظراتتون رو بنویسید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ولی هنوز قطعی نیست شایدم با همین حساب نوشتم پارت بعدی رو فردا میذارم
سلام دوستان پارت های بعدی رو با یک پروفایل دیگه مینویسم
☯️👌👌👌👌👍