من و خاندان جئون پارت ۲

های کیوتا خوب راستش من دیدم واسه پارت اول یه ذره زود بخوام شرط بزارم واسه همین تا پارت ۵ مینویسم بعدش یه مدت نمیام تا ببینم چه نتیجه ای میده 🙃💞

خب کجا بودیم ×آخه دختر بعد این همه سال نمی دونی که +اوکی فهمیدم بعد این همه سال درس خوندن نمیدونم که ممکنه فامیلی ها شبیه هم باشه اوک اوک از زبان ا.ت. شین هه میخواست حرف بزنه که زنگ خورد امروز فقط برای معرفی بود پس بنا بر این همون زنگ اول میرفتیم خونه خیلی عجله داشتم سریع رفتم خونه از زبان کوک. زنگ که خورد دختره که انگار اسمش ا.ت بود مثل جت رفت داشتم میرفتم که یک چیزی دیدم یک دسته کلید بود با یک کیف پول ورشون داشتم ببینم مال کیه کیف پول رو باز کردم داخل چنتا عکس بود که فهمیدم مال کیه

کیف پول ا.ت«∆اهم اهم £ها چه مرگته ∆از کجا میدونی کیف پول ا.ت هست 🤔هاااااا😨😨😧😧😧£بیشعور م.ن.ح.ر.ف چنتا عکس از خودش داخل بود پرووو ∆اوک😐» «به ترتیب عکسای ا.ت رو میزارم» £هوففف فردا که اومد به هش میدم از زبان ا.ت رفتم دم در خونه تاتا درو باز کرد +کجا با این عجله@میخوام برم خرید فردا جشنه +اوک رفتم خونه سریع لباسام رو پوشیدم رفتم باشگاه «داخل باشگاه» علامت استاد تکفاندو¥» ¥سلام بچه ها اسم من سهونه جئون سهون حالا شما خودتون رو معرفی کنید

«بعد از معرفی رفتن داخل رخت کن آب بخورن»«و همچنان از زبان ا.ت» وااای خودا چرا همه ی اطرافیانم جئون شدن وابخازنزیتبتنب«موتورش قاطی کرد من برم تعمیرش کنم😂😝»«باشگاه تموم رفتین خونه . داخل خونه»@سلام بر نینی کوچولو خودم+تاتا من بچه نیستم عم «اینجا ا.ت میخواست بگه عمت بچه هست که باباش اومد😂😐»#خوب دخترم ادامه ی حرفت رو بزن+خب بابا من حرفم تموم«∆آره جون خودت+اگه ایندفه گل نگیری خودم گلش میگیرم ∆اوکی اوکی

&حالا بیخیال ا.ت دخترم فردا قراره بریم مهمونی +اما من دانشگاه دارم &شب میریم+اوک &بیا فعلا با هم بریم خرید# عجب مادر دختری میخواین برین خرید ما پدر پسری چیکار کنیم&پدر پسری غذا درست کنین +من نمیخوام جوون مرک بشم😐💔@یعنی دست پخت خودت خوشمزست😒+آره تا دلت بخواد😌&بسه دیگه بیا بریم «در پاساژ لباس» +واااای این چه خوشگله مامان من این لباسه رو میخوام&باشه «لباسش همین اسلاید» +یک لباس تقریبا لختی خریدم که با یک تور یقم رو میپوشوند که با یک دکمه مخفی وصل شده بود

تبدبمیدژمدژمژدژمزنژمدژ من آن ز

پبدبنیدزمبنخیت دن بندزمب