10 اسلاید صحیح/غلط توسط: BTS انتشار: 3 سال پیش 543 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب اینم از پارت ۲ ❤❤❤
صبحونه رو که خوردیم رفتیم آماده بشیم که بریم کمپانی منم رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم و یه آرایش ملایم کردم ( لباس رزا ) بعد رفتم سوار ون شدم و ون روشن کردم تا اعضا بیان بعد یه ربع اینا اومدن سوار شدن تو راه که بودیم یه متوجه شدم یه ماشین مشکی دنبالمونه پامو رو گاز فشار دادم و از یه راه دیگه به سمت کمپانی بعد که دقت کردم دیدم گممون کردن رزا : خب پسرا رسیدیم وارد کمپانی شدیم پسرا رفتن اتاق تمرین تا تمرین کنن چون فردا کنسرت داشتن منم پشت در وایستادم
صبحونه رو که خوردیم رفتیم آماده بشیم که بریم کمپانی منم رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم و یه آرایش ملایم کردم ( لباس رزا ) بعد رفتم سوار ون شدم و ون روشن کردم تا اعضا بیان بعد یه ربع اینا اومدن سوار شدن تو راه که بودیم یه متوجه شدم یه ماشین مشکی دنبالمونه پامو رو گاز فشار دادم و از یه راه دیگه به سمت کمپانی بعد که دقت کردم دیدم گممون کردن رزا : خب پسرا رسیدیم وارد کمپانی شدیم پسرا رفتن اتاق تمرین تا تمرین کنند منم پشت در وایستادم
رزا : ۵ ساعت بود وایستاده بودم پاهام درد گرفته بود رفتم واسه اعضا غذا خریدم و رفتم داخل دیدم همه خسته دراز کشیدن یه جا وقتی غذاها رو دیدن خیلی خوشحال شدن رفتیم نشستیم و شروع کردیم به خوردن داشتم می خوردم که یکی در زد اومد تو و گفت پی دی نیم باهام کار داره منم رفتم ببینم چیکار داره در زدم پی دی نیم : بفرمایید وارد شدم گفتم : بامن کاری داشتین گفت: بفرما بشین برات توضیح میدم نشستم گفت : اعضا چند وقته خیلی تمرین می کنن برای همین تصمیم گرفتم که به یه سفر برین خیلی خوشحال شدم اخه من عاشق سفر کردنم گفتم : کجا می خوایم بریم
گفت : فرانسه گفتم باشه من بهشون میگم که آماده بشیم فقط واسه کی پرواز داریم گفت : فردا زودتر وسایل هاتون رو جمع کنید گفتم : اوکی ممنون از زبون جیمین
هممون خسته بودیم که رزا با یه عالمه غذا اومد همه خوشحال شدیم نشستیم و شروع کردیم به خوردن ولی یکی در زد و گفت پی دی نیم با رزا کار داره رزا پاشد رفت یه ساعت بعد اوند و گفت که می خوایم بریم فرانسه پی دی نیم بهمون مرخصی داده تا استراحت کنیم خیلی خوشحال شدیم و رفتیم آماده شدیم و رفتیم خوابگاه وقتی رسیدیم همه در حال جمع کردن وسایل هاشون بودن منم رفتم چمدونم رو ورداشتم وسایل هامو جمع کردم
از زبون رزا دیدم همه دارن وسایل هاشون جمع می کنن منم رفتم جمع کردم( شب شد ) پاشدم رفتم که شام بذارم چون همه درگیر جمع کردن وسیله هاشون بودن رفتم پیتزا گذاشتم وقتی آماده شد اعضا رو صدا کردم تا بیان سر سفره همه اومدن جونگ کوک : اخ جون پیتزا من عاشق پیتزام همه نشستیم و شروع کردیم به خوردن وقتی تموم شد چون صبح می خواستیم زود پاشیم رفتیم خوابیدیم صبح ساعت ۷ پاشدم ساعت ۱۰ پرواز داشتیم رفتم یه ساعت ورزش کردم و بعدش یه دوش سریع گرفتم و رفتم که صبحونه درست کنم ساعت ۸ و نیم اینا بود که همه بیدار شده بودن صبحونه خوردیم و حاضر شدیم که بریم فرودگاه
وقتی رسیدیم فرودگاه یه ساعت اینا هنوز زمان داشتیم منم رفتم برای اعضا آبمیوههای مورد علاقشون رو گرفتم بعد منتظر شدیم تا پرواز ما رو اعلام کنن یه ساعت بعد بالاخره پرواز رو اعلام کردن و رفتیم تو هواپیما صندلی منو کوک کنار هم بود نشستیم کوک داشت سریال می دید منم داشتم کتاب می خوندم که کم کم چشام سنگین و شدو و خوابم برد از زبون کوک
داشتم سریال می دیدم که دیدم یه چیزی رو شونم افتاد نگاه کردم دیدم که رزا خوابش برده واییی خدا تو خواب چقدر کیوت میشه🥺🥺
یه ۵ و ۶ ساعتی تو هواپیما بودیم که رسیدیم رزا رو بیدار کردم و از هواپیما خارج شدیم تو فرودگاه رزا خیلی حواسش بهمون بود تا اتفاقی واسمون نیفته
رزا رفت و ماشینی که کمپانی واسمون گرفته بود رو بیاره ماهم وایستادیم تا بره بیاد وقتی اومده بوق زد و گفت : تور فرانسه سوار شید پسرا😁😁
رفتیم سوار شدیم تو راه آهنگ باتر رو گذاشته بود جیمین : رزا تو آرمی هستی ؟ رزا : اره کوک : خب بایست کیه ؟ رزا : خودتی وایی خدا خیلی خوشحال شدم بایسش منم 😍
رسیدیم هتل هر کی رفت تو اتاقی که از قبل رزور کرده بود کمپانی از زبون رزا : تو هتل حوصله ام سر رفته بود رفتم به پسرا گفتم که بریم بیرون اعضا باهم : باشه بریم منم گفتم پیش به سوی گردش اعضا: 😂😂😂
( راستی بچه ها اعضا هر جا میرن ماست دارن و کلاه دارن) اول رفتیم برج ایفل تهیونگ فکر کنم حدود ۱۰۰۰۰۰۰ تا عکس گرفت 😂🤦♀️
بعد که عکس گرفتن تهیونگ تموم شد رفتیم شر بازی یه عالمه چیز میز سوار شدیم و پشمک خوردیم بعد یه عالمه گردش و اینا برگشتیم هتل بعد من گفتم می خوام برم قدم بزنم اعضا گفتن ما هم بیایم 🥺🥺 گفتم : باشه بیاید اعضا : اخ جون 😁 داشتیم قدم می زدیم که دیدم اصلا حواسم به ساعت نیست ساعت از ۱۲ هم گذشته بود ولی گفتم اشکال نداره حالا بذار یکم قدم بزنیم هوا هم خوبه داشتم راه می رفتم که دیدم یه نفر می خواد با چا**قو به اعضا حمله کنه داشت می رفت سمت کوک که پریدم جلوش
و چاقو به من خورد به اعضا گفتم بیاید پشتم همه اعضا ترسیده بودن دیدم همون که چاقو دستش بود چند نفر رو صدا زد و شدن ۵ نفر باهاشون درگیر شدم یه مشت اون میز دوتا من می زدم که دیدم صدای پلیس اومد اونا تا صدای پلیس رو شنیدن در رفتن
همه جام زخم شده بود اعضا اومدن بالا سرم کوک : رزا خوبی اخه چرا پریدی جلوم 😥 گفتم : من باید از شما ها محاف ..... که دیگه هیچی نفهمیدم و بیهوش شدم از زبون تهیونگ : وقتی داشت با اونا می جنگید یه فکری به سرم زد گوشیم رو برداشتم و صدای اژیر پلیس رو گذاشتم اونا هم که تا صدا رو شنیدم در رفتن رفتیم سمت رزا داشت حرف می زد که یهو بیهوش شد بردیمش بیمارستان دکتر گفت زخمش عمیقه بردنش اتاق عمل ۳ ساعت بعد اومدن بیرون پرسیدم حالش چطوره ؟ دکتر : عمل به خوبی پیش رفت الان می بریم اش تو بخش
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه
لایک و فالو یادتون نره
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
کیوتم رنگ مورد علاقه ی من رو زدی (سبز)🌠🌠🌠🌠🌠♥️♥️♥️♥️💚💚💚💚💚💚💚
عالی بود