❣Fake love❣ (درخواستی)

سلام اسم من عسل هست این اولین تست من هست بخدا من قصد شیپ کردن ایدل هه رو ندارم اینم با اسرار پسر دائیم نوشتم بهش گفتم این کار درستی نیست ولی گفت لطفا منم به زور مجبور شدم قبول کنم ببخشید ولی فقط همین اولین داستانم اینجوری هست بقیه اش همش با ا/ت جلو میریم خواهش میکنم ازم حمایت کنین و نظراتتون رو کامنت کنین و لایک کنین خیلی واسش زحمت کشیدم

اول بالا رو بخون اینا رو هم یادداشت کن یادت بمونه علامت ها : لیسا ♧ جونگ کوک ☆ تهیونگ ♡ جنی ◇ رزی ♤ جیسو < جین € نامجون ¥ جیمین & شوگا $ جیهوپ # راوی یا همان نویسنده ( ) سایر ■ لایک و کامنت فراموش نشود ❣💋

☆ امروز قرار بود همه با هم بریم استودیو برای ضبط کردن آهنگ جدیدمون که با بلک پینک میخونیم اماده شدیم و رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم ..... استودیو ..... ☆ وقتی رسیدیم دیدیم بلک پینک هم همزمان با ما رسیدند همه به سمت هم رفتیم و سلام و احوالپرسی کردیم و قرار شد که همه با هم راحت باشیم و به هم نگیم شما و هم رو با اسم کوچک صدا بزنیم بعد به طرف استودیو رفتیم و شروع به صبط آهنگ کردیم ....... چند ساعت بعد ....... ☆الان ضبط آهنگ تموم شده و همه به طرف کمپانی ما حرکت کردیم

....... کمپانی بیگ هیت ........ ■ بچه ها لطفا همه بیاین دفتر من .... دفتر پی دی نیم .... ■ خب بچه ها کار امروزتون عالی بود اهنگ خیلی خوب شد و من خیلی ازش راضی بودم الان که آهنگ رو ضبط کردیم فقط فیلمبرداری موزیک ویدیو و عکسبرداری عکس های مربوط به اهنگ مونده که برای گرفتن اونا باید شما به یه جزیره برین و اونجا موزیک ویدیو رو ضبط کنین و عکس ها رو بگیرین ولی من و رئیس کمپانی گروه بلک پینک نمی تونیم با شما بیایم چون کار های دیگه ای داریم ولی من یکی از نزدیکترین و قابل اعتماد ترین دوستم رو با شما میفرستم و اسم اون آقا آقای چوی هست شما الان که رفتین خوابگاه هاتون وسایلتون رو جمع کنین و فردا همگی ساعت ۶ و نیم اینجا باشین تا حرکت کنیم و راستی شما با اتوبوسی که من و رئیس کمپانی شما دخترا اجاره کردیم میرین و برمیگردین خب بچه ها کسی سوالی نداره ؟ همه : نه ■ خب خوبه پس الان همگی برین خوابگا ه هاتون و فردا صبح اینجا باشین خسته نباشید خداحافظ همه : خدافظ

....... کمپانی بیگ هیت ........ ■ بچه ها لطفا همه بیاین دفتر من .... دفتر پی دی نیم .... ■ خب بچه ها کار امروزتون عالی بود اهنگ خیلی خوب شد و من خیلی ازش راضی بودم الان که آهنگ رو ضبط کردیم فقط فیلمبرداری موزیک ویدیو و عکسبرداری عکس های مربوط به اهنگ مونده که برای گرفتن اونا باید شما به یه جزیره برین و اونجا موزیک ویدیو رو ضبط کنین و عکس ها رو بگیرین ولی من و رئیس کمپانی گروه بلک پینک نمی تونیم با شما بیایم چون کار های دیگه ای داریم ولی من یکی از نزدیکترین و قابل اعتماد ترین دوستم رو با شما میفرستم و اسم اون آقا آقای چوی هست شما الان که رفتین خوابگاه هاتون وسایلتون رو جمع کنین و فردا همگی ساعت ۶ و نیم اینجا باشین تا حرکت کنیم و راستی شما با اتوبوسی که من و رئیس کمپانی شما دخترا اجاره کردیم میرین و برمیگردین خب بچه ها کسی سوالی نداره ؟ همه : نه ■ خب خوبه همگی خسته نباشید فردا صبح میبینمتون بای همه : بای

........ خوابگاه....... ☆ وقتی رسیدیم خونه همه سریع رفتن و وسایلشون رو جمع کردن به جزء جین هیونگ که اونم داشت غذا درست میکرد € آهای ملت بیاین نهار همه به جز جین : باشه بعد از نهار همه مشغول کاری شدیم و جین هم رفت و وسایلش رو جمع کرد و بعد از شام همگی گرفتیم خوابیدیم .......فردا صبح...... € صبح ساعت ۵ و نیم پاشدم و شروع کردم به صبحونه درست کردن و جمع و جور کردن خونه و...... تا ساعت ۶ رفتم تا بچه ها رو بیدار کنم ولی هی صداشون زدم بیدار نشدن تصمیم گرفتم از یه راه دیگه استفاده کنم بخاطر همین رفتم دو تا سنج برداشتم و رفتم بالا سرشون محکم سنج ها رو کوبیدم بهم همه از خواب پریدن و خیلی اعصبانی شدن ولی چون من بزرگتر ازشون بودم هیچی نگفتن و فقط به نامجون شکایت کردن که ¥ خب بچه ها توی یه کتابی خوندم که باید به بزرگتر ها احترام بگذاریم چون این رسم از .. همه به جزء جین : واااااای نامجون تو رو خدا بسهههههه 😫😫😫😫😫

.......دیشب......... .....خوابگاه بلک پینک ...... ♧ شب با بچه ها شام درست کردیم و خوردیم و قبل از خواب وسایلامون رو جمع کردیم و گرفتیم خوابیدیم ......صبح....... ◇ صبح ساعت ۶ بیدار شدم و بچه ها رو بیدار کردم و تا ساعت ۶ و ربع همه داشتیم از هم میپرسیدیم که چی بپوشیم 😅😅😅😅 و ساعت ۶ و ۲۰ دقیقه راه افتادیم ولی خداروشکر زیاد دیر نکردیم 😅😅😅

☆ وقتی رسیدیم اونجا دیدیم دخترا هنوز نرسیدن ولی بعد از ۵ دقیقه اونا هم اومدن و بعد از سلام و احوالپرسی رفتیم و سوار اتوبوس شدیم و از پی دی نیم خدافظی کردیم و بالاخره راه افتادیم لیسا کنار من مینشست بعد از چند دقیقه احساس کردم چیزی روی شونم افتاد نگاه کردم دیدم

♧ خیلی خوابم میومد جام توی اتوبوس کنار جونگ کوک بود بعد از چند دقیقه که سوار اتوبوس شدیم دیگه هیچی نفهمیدم ☆ یهد دیدم که سر لیسا افتاده روی شونم منم چون خوابم میومد سرم رو گذاشتم روی سرش و خوابیدم ♡ خوابم میومد یه نگاه به دور و ور کردم و دیدم جونگ کوک و لیسا چقد ناز خوابیدن خنده ی ریزی کردم و ازشون عکس گرفتم و به بقیه هم نشونشون دادم بقیه هم خندیدند و گفتن واای چقد نازن 😍🤩😘

♧ خیلی خوابم میومد جام توی اتوبوس کنار جونگ کوک بود بعد از چند دقیقه که سوار اتوبوس شدیم دیگه هیچی نفهمیدم ☆ یهد دیدم که سر لیسا افتاده روی شونم منم چون خوابم میومد سرم رو گذاشتم روی سرش و خوابیدم ♡ خوابم میومد یه نگاه به دور و ور کردم و دیدم جونگ کوک و لیسا چقد ناز خوابیدن خنده ی ریزی کردم و ازشون عکس گرفتم و به بقیه هم نشونشون دادم بقیه هم خندیدند و گفتن واای چقد نازن 😍🤩😘 (بچه ها ببخشید یه عکس داشتم که جونگ کوک و لیسا همینطوری که توضیح دادم خوابیده بودند ولی الان هرچی میگردم نیست البته فتوشاپ بوده ولی بازم فکر کنم پاک شده یک ساعته دارم توی گالری و گوگل دنبالش میگردم ولی نیست لطفا اگه کسی داره واسم بفرسته تا بزارم ممنون میشم ) ( این عکس رو میدا کردم حالا شما فکر کنین که اینا چشماشون بسته هست و خوابن 😅😅😅 ببخشید دیگه )

❣❣❣❣❣❣خب بچه هالایک و کامنت فراموش نشه ❣❣❣❣❣❣ راستی امروز که دارم این داستان رو مینویسم روز دبیوی بلک پینک هست 💕💗🖤💕💗 واقعا تصادفی شده امروز ۱۷ مرداد هست و من تازه عصر ساعت ۴ فهمیدم امروز اینجوری هست 😅😅😅😅